ضمن رعایت مسائل اساسی متعلق به اهل جماعت شدن بر اهل دعوت و جهاد لازم است که با آلودگی های عقیدتی و حرکتی و فکری که در جامعه وجود دارد ۱- مودبانه ۲- مستند و با درپیش گرفتن ۱- عدالت ۲- انصاف ۳- حکمت مبارزه کند.
امام ابن القیم رَحمه الله رحمةً واسعه [تـ: ۷٥١ هـ.ق] میفرماید:
«القلم الجامع، وهو قلم الرد على المبطلين، ورفع سنّة المحقين، وكشف أباطيل المبطلين على اختلاف أنواعها وأجناسها، وبياني تناقضهم، وتهافتهم، وخروجهم عن الحق، ودخولهم في الباطل. وهذا «القلم» في الأقلام نظير الملوك في الأنام، وأصحابه أهل الحجة الناصرون لما جاءت به الرسل، المحاربون لأعدائهم، وهم الداعون إلى الله بالحكمة والموعظة الحسنة، المجادلون لمن خرج عن سبيله بأنواع الجدال. وأصحاب هذا «القلم» حرب لكل مبطل، عدو لكل مخالف للرسل. فهم في شأني، وغيرهم من أصحاب الأقلام في شأن. فهذه الأقلام التي بها انتظام مصالح العالم. ويكفي في جلالة «القلم» أنه لم تكتب كتب الله إلا به، وأن الله – سبحانه – أقسم به في كتابه، وتعرف إلى غيره بأن علم بالقلم، وإنما وصل إلينا ما بعث به نبینا بواسطة «القلم». ولقد أبدع أبو تمام… »
بزرگ ترین قلم قلمی است که بر اهل باطل نوشته میشود و با آن راه اهل حق تبیین و مشخص میگردد، قلمی که دلایل باطل اهل گمراه گشته را با وجود انواع شبهه ها و رنگهای مختلف بر ملا میسازد، قلمی که تناقضها و دورنگی های ایشان را نشان داده و علت بیرون شدن ایشان از حق و داخل شدن شان بر باطل را نمایان می سازد.
و این قلم در میان دیگر قلمها به مانند و مثل پادشاه در مقابل دیگر انسان هاست.
و صاحبان این قلم اهل دلیل و برهان هستند، کسانی که با عملشان آن دعوتی که انبیاء به خاطر آن فرستاده شدهاند را یاری میدهند، کسانی که با دشمنان به مبارزه بر میخیزند، آنها داعیان باحکمت و صاحبان پندهای نیک به سوی راه الله هستند، همچنین کسانی هستند که با اشخاصی که از راه الله خارج گشته با روش های مختلف به جدال میپردازند. و صاحبان این قلم با هر گمراه گشته و اهل باطل در مبارزه بوده و با هر مخالف گر انبیاء و راه ایشان دشمن میباشند، پس ایشان در منزلت والایی هستند، منزلتی خاص که دیگران در این منزلت و شأن نبوده و نیستند…»[۱]
کفار بر ما یورش آورده اند، اهل جماعت شده ای یا خیر؟
به قلم: محمد اسامه
رسول الله صلی الله علیه وسلم یم فرماید: يُوشِكُ أن تَدَاعَى عليكم الأممُ من كلِّ أُفُقٍ ، كما تَدَاعَى الْأَكَلَةُ إلى قَصْعَتِها ، قيل : يا رسولَ اللهِ ! فمِن قِلَّةٍ يَوْمَئِذٍ ؟ قال لا ، ولكنكم غُثاءٌ كغُثاءِ السَّيْلِ ، يُجْعَلُ الْوَهَنُ في قلوبِكم ، ويُنْزَعُ الرُّعْبُ من قلوبِ عَدُوِّكم ؛ لِحُبِّكُمُ الدنيا وكَرَاهِيَتِكُم الموتَ.[۱]گمانِ این میرود كه ملّتها بر شما هجوم آورند، همچون هجوم گرسنگان به ظرف غذا. يكى از آن ميان گفت: آيا به علت آن كه در آن هنگام شمارمان اندك است [چنين مى كنند]؟ فرمود: بر عكس، (آن هنگام) تعدادتان بسيار زياد است اما چنان كف و خاشاك روى سيلاب هستيد، خداوند هيبت و شكوه شما را از دلهاى دشمنانتان بر میگيرد و در دلهاى شما «وهن» مى افكند. يكى پرسيد: اى پيامبر خدا! «وهن» چيست؟ فرمود: دوست داشتن دنيا و ناخوش داشتنِ مرگ
راست فرمود پیامبر ﷺ امروز امت های سکولار جهانی و منطقه ای و محلی با هم متحد گشته و بر سر اندک مردم مسلمان ستمدیدهی بیپناه و بیدفاع غزه برای قتل عام و نابودی خانه و کاشانهشان گرده هم آمدهاند و قبل از آن نیز مردم ستمدیده افغان و بوسنی و هرزگوئی و مالی و سومالی و یمن و… در مقابل نیز امت مسلمان با جمعیتی بالغ بر دو میلیارد نفر بزرگترین کاری که میتوانند انجام دهند اظهار نارضایتی بوسیله تظاهرات است. چرا؟! برای اینکه دوست داشتن دنیا و رقابت بر سر بدست آوردن کالای دنیا و پیروی از غرب سکولار.
افکار کفار سکولار را به جای احکام شریعت در پیش گرفتهایم و از جهاد کردن و مجاهدان نیز بدور هستیم، نه تنها به دور هستیم بلکه دارالاسلام ایران و جبهه ی مقاومت آن و اندک کسانی که دارالاسلامهای موازی الشباب سومالی و یمن و مالی و … که به جهاد پرداخته برای برافراشتن کلمه لا اله الا الله و یاری رساندن به ستمدیدگان را تروریست مینامیم و به آنها طعنه می زنیم ، که در نتیجه حاصل امر این خواهد شد که امروز شاهد آن هستیم ، ذلت و خواری و زبونی همانطور که پیامبر صلی الله علیه و سلم می فرماید: إِذَا تَبَايَعْتُمْ بِالْعِينَةِ، وَأَخَذْتُمْ أَذْنَابَ الْبَقَرِ، وَرَضِيتُمْ بِالزَّرْعِ، وَتَرَكْتُم الْجِهَادَ؛ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ ذُلًّا لَا يَنْزِعُهُ حَتَّى تَرْجِعُوا إِلَى دِينِكُمْ.[۲]
اگر خرید و فروش ربوی انجام دادید و دُم گاوها را گرفتید و به کشاورزی کردن رضایت دادید و جهاد کردن را رها کردید، (پس) خداوند خوار و زبونی را بر شما تحمیل خواهد کرد و آن را از شما کنار نخواهد زد تا به دین تان باز گردید.
به دینتان برگردید یعنی به آن ۴ معنی و مفهوم دین برگردید نه اینکه با ترک جهاد مرتد شده باشید . باید به ۱- قدرت حاکمیت ۲- قانون و برنامه ۳- اطاعت کردن ۴- مجازات و پاداش بر اساس دین الله برگردید که معادل آن می شود یعنی: اهل جماعت و دارالاسلام و حاکمیت شریعت الله شوید.
حال همانطور که عرب می گوید «الللیب تغنیه اللمحة» دانا را اشاره اى كافيس؛ این از مشکل (ذلت و خواری و زیر دستی) و این نیز راه حل آن (اهل جماعت شدن و جهاد از کانال این جماعت واحد)
چرا خطبای شبه جهادی و علمای غیر متخصص سودی برای جهاد ندارند؟
به قلم: مجاهد مهاجر
برای شما جالب نیست که عده ای در قلب کفاری فتوا میدادند که معتقد بودند باید با آنها جنگ شود اما کفار با آنها کاری نداشت! در عوض یک مجاهد راستین را هر جا پیدا می کردند فوراً می کشتند یا زندانی و دییپورت می کرده اند.
برای شما جالب نیست که افرادی در بلوچستان پاکستان بر علیه دارالاسلام ایران جنگ مسلحانه می کنند و در پنجگور و کویته و… همراه زن و بچه ی خود زندگی می کنند یا آزادانه زندگی دارند و در عین حال معتقد هستند که باید با آمریکا هم جهاد شود و پاکستان هم مرتد است که باید با آن جهاد شود اما نه آمریکا با آنها کاری دارد و نه پاکستان؟ بلکه صدها نفر مثل خالد شیخ بلوچ و خواهرمان دکتر عافیه صدیقی و استاد یاسر را دستگیر و زندانی و یا به قتل رسانده اند چون واقعا مجاهد و مخالف آمریکا بودند.
موضوع این است که این عده اگر به جهاد هم بروند باز هم سودی برای اهل جهاد ندارند، بلکه این ایراد ما نسبت به آنها، بخاطر شناخت حقایقشان است.
اما چرا سودی ندارند؟ چون علم جهاد و قتال با دشمنان اسلام را ندارند، بلکه اینها یا جنگنده هایی در مسیر اهداف دشمنان و یا نویسندگان خوش قلمی هستند که باز در مسیر اهداف دشمنان.
مثالی از غیر مسلحین میان این فرقه ها عرض میکنم، عبدالرزاق مهدی، یکی از علمای با سابقه اسلام که در علم حدیث بسیار خبره و جای اطمینان است، هیچگاه به جهاد هجرت نکرد بهتره بگیم جهاد به سوی او آمد، چون اهل شام بود و ناخواسته وارد ماجرا شد.
حالا این شخص که فقط علم حدیث دارد نه میدانه جهاد معاصر چیست نه میداند اصول مبارزه نظامی و سیاسی با دشمن چیست
نه میداند دستگاه های اطلاعاتی چه برنامه ای دارند نه اصلا سابقه جا به جا کردن یک اسلحه را دارد میتواند تبدیل به رهبران جهاد شوند؟؟ و بگویند قتال با جیش الحر اشتباه است؟؟ سیاست تعیین کنند برای مجاهدینی که از تورا بورا تا صحرای انبار تجربه جنگ و جهاد دارند
و این میشود که سیاست های شیخ اسامه بن لادن را هم این شخص عبدالرزاق مهدی به هیچ میپندارد و حتی بعدا به جماعت های به نام معتدل خودشان هم تاختن، چون هیچی نمی دانند از اصول جهاد فقط تحت تاثیر یک سری اخبار و داستان های تاریخی هستند
ما در سازمان القاعده ی شیخ اسامه بن لادن با منهج اخوانی سید قطبی اشخاصی را داشتیم که درسته در علوم حدیث یا فقه یا اینگونه مسائل علمشان به علمای دار الکفر نشین نرسد اما این مشایخ جهاد میدانند علم جهاد علم مبارزه علم چگونگی برخورد با دشمنان علم چگونگی برخورد با سیاست های دستگاه اطلاعاتی علم حاکمیت علم سیاست ووو
حالا معلوم است ممکنه در برخی مسائل علمی اشتباه نیز داشته باشند اما آیا جهادی که تا زمان کودتای نجدیتی ایمن الظواهری ادامه دادند کافی نبود تا به شما ثابت شود علم سیاست و جهاد دارند؟
بله القاعده ی شیخ اسامه بن لادن بر خلاف القاعده ی نجدی ایمن الظواهری هیچگاه اختیار جهاد خودش را در دست عده ای نمیدهد که علاوه بر اینکه علم جهاد ندارد در کنار دستگاه اطلاعاتی کسانی نشسته اند که قصد نابودی جهاد و اهل جهاد را دارند
با احترامی که به علم این علما ی ساکن در انگلیس و کانادا و اردن و… قائل هستم اما اگر بخواهند در غیر رشته خود نظر بدهند مجبوریم با تندی و حتی بی ادبی ردش کنیم.
سخنرانی عالیقدر آیت الله سید علی خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی و دارالاسلام ایران در مورد حوادث اخیر سوریه و منطقه (۲۱آذر۱۴۰۱ش): نباید تردید کرد که آنچه در سوریه اتفاق افتاده، محصول یک نقشه مشترک آمریکایی و صهیونیستی است
آیت الله سید علی خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی و دارالاسلام ایران ، در جمع هزاران نفر از اقشار مختلف مردم گفت:
نباید تردید کرد که آنچه در سوریه اتفاق افتاده، محصول یک نقشه مشترک آمریکایی و صهیونیستی است. بله؛ یک دولت همسایهی سوریه نقش آشکاری را در این زمینه ایفا میکند و ایفا کرده، الان هم ایفا میکند -این را همه میبینند- ولی عامل اصلی توطئهگر و نقشهکش اصلی و اتاق فرمان اصلی در آمریکا و رژیم صهیونیستی است. قرائنی داریم. این قرائن برای انسان جای تردید باقی نمیگذارد.
البته این مهاجمینی که گفتم هرکدام یک غرضی دارند. اهدافشان با هم متفاوت است، بعضیها از شمال سوریه یا جنوب سوریه دنبال تصرف سرزمیناند، آمریکا به دنبال این است که جاپای خودش را در منطقه محکم کند، اهدافشان اینهاست و زمان نشان خواهد داد که انشاءالله هیچ کدام به این هدفها نخواهند رسید. مناطق تصرفشدهی سوریه به وسیلهی جوانان غیور سوری آزاد خواهد شد؛ شک نکنید این اتفاق خواهد افتاد. … آمریکا هم به وسیلهی جبههی مقاومت از منطقه اخراج خواهد شد.
امیرالمؤمنین فرمود «ملتی که درخانهی خودش درگیر با دشمن بشود ذلیل میشود، نگذارید به خانهی شما برسد.» لذا نیروهای ما رفتند، سرداران برجستهی ما رفتند، شهید عزیز ما سلیمانی و یارانش و همکارانش رفتند جوانها را هم در عراق، هم در سوریه. اول در عراق، بعد در سوریه سازماندهی کردند، مسلح کردند، جوانهای خود آنها را، ایستادند در مقابل داعش، کمر داعش را شکستند توانستند غلبه پیدا کنند. نوع حضور ما درحضور نظامی در سوریه در عراق هم همینجور به معنای این نبود که ما لشکرهایمان را برداریم ببریم آنجا بجای ارتش آن کشور.
کاری که نیروهای ما میتوانستند انجام بدهند و انجام دادند کار مستشاری بود مستشاری یعنی چه؟ یعنی تشکیل قرارگاههای مهم مرکزی و اصلی، تعیین راهبردها و تعیین تاکتیکها و در مواقع ضروری ورود در میدان جنگ اما از همه مهمتر بسیج جوانان خود آن منطقه البته جوانهای ما هم، بسیجیهای ما هم بیتاب، مشتاق، با اصرار، خیلیهایشان رفتند.
مقاومت این است، جبهه مقاومت این است: هرچه فشار بیاورید محکمتر میشود، هرچه جنایت کنید، پرانگیزهتر میشود. هرچه با آنها بجنگید، گستردهتر میشود و من به شما عرض میکنم به حول قوهی الهی گسترهی مقاومت بیش از گذشته تمام منطقه را فرا خواهد گرفت.
آن تحلیلگرِ نادانِ بیخبر از معنای مقاومت خیال میکند که مقاومت که ضعیف شد، ایران اسلامی هم ضعیف خواهد شد و من عرض میکنم به حول و قوهی الهی، به اذن الله تعالی، ایران قوی مقتدر است و مقتدرتر هم خواهد شد.
مقاومت اینجوری است؛ وقتی جنایات سبُعانهی دشمن را میبینند آن کسانی که تردید داشتند که باید مقاومت کرد یا نه، از تردید بیرون میآیند میفهمند که جز با سینه سپر کردن در مقابل ستمگر و ظالم و زورگو نمیشود انسان راه خودش را ادامه بدهد، باید بایستد، باید مقاومت کند مقاومت یعنی این. شما حزباللّه لبنان را نگاه کنید ببینید، مصیبتی که بر حزباللّه وارد شد شوخی بود؟ کسی مثل سید حسن نصراللّه را حزباللّه از دست داد این چیز کمی بود؟ حملات حزباللّه، قدرت حزباللّه، مشت محکم حزباللّه بعد از این بیشتر از قبل شد. این را دشمن هم فهمید و قبول کرد.
آنها خیال کردند حالا که ضربه زدند میتوانند وارد سرزمین لبنان بشوند، حزباللّه را عقب بزنند تا فلان جا، مثلاً تا نهر لیتانی جلو بیایند، نتوانستند بیایند، حزباللّه ایستاد با کمال قدرت کاری کرد که خود آنها آمدند گفتند آتشبس. مقاومت این است.
غزه را ببینید. الان یک سال و چند ماه است که غزه را دارند بمباران میکنند. افراد برجستهی غزه، آدمی مثل یحیی سنوار را کشتند شهید کردند این ضربهها را وارد کردند در عین حال مردم ایستادند؛ آنها به این خیال بودند که مردم را زیر فشار قرار بدهند تا مردم خودشان علیه حماس بایستند و قیام کنند. عکس شد مردم بیشتر طرفدار حماس شدند.
مقاومت این است جبههی مقاومت این است. هر چه فشار بیاورید محکمتر میشود. هر چه جنایت کنید پرانگیزهتر میشوند هر چه با آنها بجنگید گستردهتر میشود و من به شما عرض میکنم، به حول و قوهی الهی گسترهی مقاومت بیش از گذشته تمام منطقه را فرا خواهد گرفت. آن تحلیلگر نادان بیخبر از معنای مقاومت خیال میکند که مقاومت که ضعیف شد ایران اسلامی هم ضعیف خواهد شد. من عرض میکنم به حول و قوهی الهی، به اذناللّهتعالی ایران قوی مقتدر است و مقتدرتر هم خواهد شد.
سؤالی اینجا مطرح میشود. آیا با این توصیفی که ما از مسائل سوریه کردیم، در این چند سال در سوریه حضور داشتیم یا نه؟ خب همه میدانند که بله. شهدای حرم، شهدای دفاع از حرم نشان دهندهی این است که ما حضور داشتیم. ما به دولت سوریه کمک کردیم، لکن قبل از اینکه ما به دولت سوریه کمک کنیم، در یک مقطع حساسی دولت سوریه یک کمک حیاتی به ما کرد. این را اغلب اطلاع ندارند.
در بحبوحهی دفاع مقدس آن وقتی که همه برای صدام کار میکردند و علیه ما کار میکردند، دولت سوریه آمد یک حرکت تعیین کنندهی بزرگی به نفع ما انجام داد و علیه صدام و آن این بود که لولهی نفتی را که نفت آنجا را میبرد به مدیترانه و به اروپا و پولش برمیگشت درکیسهی صدام، این لوله را قطع کرد، این لوله را قطع کرد. غوغایی شد در دنیا. نگذاشت نفتی که برای صدام است، این جریان پیدا کند. خود دولت سوریه هم از این عبور این مسیر به اصطلاح از این ترانزیت نفت سود میبرد، پول میگرفت. از آن پول هم صرفنظر کرد. البته عوضش را گرفت از ما. یعنی جمهوری اسلامی این خدمت را بیعوض نگذاشت. آنها اول کمک کردند.
در سوریه شهید سلیمانی یک گروه چند هزار نفری را از جوانهای خود آنها آموزش داد، مسلح کرد، سازماندهی کرد، آمادهشان کرد ایستادند. بعد البته خب بعدها متأسفانه بعضی از خود مسئولان نظامی آن کشور ایراد درست کردند، مشکل درست کردند، چیزی که به نفع خودشان بود از آن صرفنظر کردند متأسفانه. و بعد از آن که فتنهی داعش خاموش شد نیروها بخشی از نیروها برگشتند، بخشی ماندند در آنجا.
در همین قضایا هم بودند و حضور داشتند منتها همانطور که عرض کردم جنگ اصلی را ارتش آن کشور باید بکند. در کنار ارتش آن کشور است که نیروی بسیجی که از جای دیگر آمده میتواند بجنگد. اگر ارتش آن کشور ضعف نشان داد از این بسیجی کاری برنمیآید و این اتفاق متأسفانه افتاد. وقتی روح ایستادگی و مقاومت کم بشود میشود این. این مصیبتهایی که امروز بر سر سوریه دارد میآید که خدا میداند تا کی ادامه پیدا کند تا کی جوانهای سوریه انشاءاللّه بیایند در میدان و جلویش را بگیرند این بر اثر همان ضعفهایی است که آنجا نشان داده شد.
مسئولان بالای نیروهای مسلح، سازمانهای مسلح به من نامه مینویسند که ما در قضیهی لبنان، در قضیهی حزباللّه که ما تاب تحمل نداریم اجازه بدهید ما برویم. این را مقایسه کنید با آن ارتشی که تاب تحمل ندارد و میگریزد. دوران رژیم طاغوت متأسفانه ارتش ما همینجور بود؛ آنها هم در مقابل حملهی دشمنان، خارجیها در جنگهای مختلف از جمله در جنگ [جهانی] دوم ایستادگی نکردند، نایستادند. دشمن آمد تا خود تهران را گرفت آن روز. ایستادگی نکردند، ایستادگی نکردند. وقتی ایستادگی نمیکنند نتیجه این میشود. بایستی مقاومت کرد.
ما در همین شرایط دشوار هم آماده بودیم اینجا به من آمدند گفتند که همهی امکاناتی که برای سوریها امروز لازم است ما آماده کردهایم آمادهایم که برویم. آسمانها بسته بود، زمین بسته بود، رژیم صهیونیستی و آمریکا هم آسمان سوریه را بستند هم راههای زمینی را بستند، امکان نداشت. اینجوری است قضایا. انگیزهها اگر چنانچه در داخل آن کشور به حال خود باقی میماند و میتوانستند در مقابل دشمن حرفی داشته باشند دشمن آسمانشان را هم نمیتوانست ببندد، راه زمینی را هم نمیتوانست ببندد. میشد بهشان کمک کرد.
درس حادثه سوریه این است که از دشمن غافل نشویم:
حادثهی سوریه برای ما، برای یکایک ما برای مسئولین ما هم درس دارد هم عبرت دارد. باید درس بگیرد. یکی از درسهای این مسئلهی غفلت است، غفلت از دشمن؛ بله در این حادثه دشمن با سرعت عمل کرد، اما اینها بایستی از قبل از حادثه میفهمیدند که این دشمن عمل خواهد کرد و با سرعت عمل خواهد کرد.
ما به اینها کمک هم کرده بودیم. دستگاه اطلاعاتی ما از چند ماه قبل گزارشهای هشداردهندهای را به مسئولین سوریه منتقل کرده بود، من نمیدانم البته آیا این دست آن مقامات بالا رسیده بود یا نه همان وسطها گم و گور شده بود. ولی مسئولین اطلاعاتی ما به اینها گفته بودند از شهریور، مهر، آبان، پشت سر هم گزارش داده بودند. از دشمن نباید غافل شد. دشمن را حقیر هم نباید شمرد، به تبسم دشمن هم نبایستی اعتماد کرد، گاهی دشمن با لحن خوش با انسان حرف میزند با تبسم حرف میزند، اما خنجر را پشت سرش گرفته منتظر فرصت است.
جبههی مقاومت نه از پیروزیها مغرور باید بشود، نه از شکستها مأیوس باید بشود. پیروزی و شکست هست، زندگی شخصی انسانها هم همین جور است. در آن موفقیت هست ناکامی هست. زندگی گروهها همین جور است، در آن موفقیت هست ناکامی هست.
یک جریانی یک روز بر سر کار است، یک روز منعزل از کار است، دولتها همین جور کشورها همین جور. فراز و نشیب در زندگی هست، از فراز و نشیب نمیشود انسان پرهیز بکند، آنچه لازم است این است که وقتی بر فراز قرار میگیریم مغرور نشویم. چون غرور جهل میآورد. خود مغرور شدن انسان را غافل میکند وقتی که به فرود رسیدیم یک جایی ناکام ماندیم بایست افسرده و مأیوس و دلشکسته نشویم.جمهوری اسلامی در این چهل و چند سال با حوادث بزرگ و سختی مواجه شده. حوادث بزرگ. جوانها آن روز را ندیدند، در همین تهران در خانه نشسته بودند مردم تهران جنگندهی میگ ۲۵ ساخت شوروی متعلق به صدام میآمد بالای سر ما اینجا حرکت میکرد اگر نجابت میکرد بمباران نمیکرد اما میترساند و ما هم هیچ کار نمیتوانستیم بکنیم. نه پدافندش را داشتیم نه امکاناتش را داشتیم با اینها مواجه شدیم ما.
جمهوری اسلامی با این حوادث گوناگون، حوادث تلخ مواجه شده اما در این حوادث یک لحظه جمهوری اسلامی دچار انفعال نشده. انفعال از مؤمن نباید سر بزند. انفعال گاهی از خود حادثه خطرش بیشتر است. انفعال یعنی اینکه انسان نگاه کند به این احساس برسد که هیچ کاری نمیتواند بکند، پس تسلیم بشود. این انفعال است. پس در پیشرفتها و موفقیتها غرور سم است. در ناکامیها، مشکلات، انفعال زهر است.
در سوریه اگر فتحی هست باید آغازی برای تقویت اتحاد و همبستگی مسلمانان در برابر صهیونیستها و ظلم و استعمار باشد
به قلم: محمد طاها
با توجه به تحولات أخیر در سوریه و تلاشهای گروههای مختلف سکولار و اسلامگرا برای برچیدن پایههای ظلم و استبداد، خرسندی خود را از پایان یافتن حکومتی که برای دههها به حقوق ملت سوریه تعدی کرد، اعلام میکنیم. این فتح، اگرچه گامی مهم در مسیر آزادی و عدالت است، اما باید به عنوان مقدمهای برای رسیدن به اهداف والاتر امّت اسلامی، از جمله مقابله با رژیم اشغالگر قدس و بازپسگیری حقوق فلسطینیان، تلقی شود.
ما به عنوان مسلمانان اهل سنت حنفی، بر این باوریم که جهاد و مبارزه در راه خدا باید در چارچوب اصول اسلامی، همراه با عدالت، حکمت و دوری از افراط و تکفیر باشد.
لازم است بر این نکته تأکید کنیم که مبارزه برای آزادی نباید تحت تأثیر ایدئولوژیهای افراطگرایانهای چون نجدیت و جریانهای تکفیری قرار گیرد.
این تفکرات، که به جای اتحاد میان مسلمانان به تفرقه و خشونت دامن میزنند، نه تنها به آرمان امت اسلامی آسیب میزنند بلکه دشمنان واقعی اسلام را تقویت و باعث بدنامی اسلام میشود!
در این راستا، ما از تمامی گروهها و افراد فعال در صحنه تحولات سوریه میخواهیم که:
۱٫ مرز خود را با افراطگرایی و تکفیر روشن کنند و از گرایش به رویکردهای تفرقهافکن و غیرشرعی بپرهیزند.
۲٫ آرمان نابودی رژیم اشغالگر قدس را به عنوان هدف اصلی امت اسلامی مدنظر داشته باشند و اجازه ندهند دشمنان اسلام از اختلافات داخلی بهرهبرداری کنند.
۳٫ به اصول وحدت اسلامی پایبند باشند و در مسیر برقراری نظامی عادلانه و متکی بر اصول شریعت اسلامی تلاش کنند.
ما امیدواریم که این پیروزی، نه پایانی بر تلاشهای حقطلبانه، بلکه آغازی برای تقویت اتحاد و همبستگی مسلمانان در برابر ظلم و استعمار باشد. دستیابی به این هدف مستلزم بصیرت، شجاعت و ایمان راسخ به آرمانهای اسلامی است.
شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله : پرهیز از توطئه، دام و خط انحرافی جنگ مسلحانه در سرزمین (سوریه) شام
پیاده شده از پیام صوتی: شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله (۱۵/۹/۱۴۰۳ش)
بسم الله، والحمد لله
اما بعد:
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
یکی از معانی انسان در لغت، به معنی نسیان و فراموش کار است. [۱] همه می دانیم که می میریم اما گاه این حقیقت آشکار و غیر قابل انکار را فراموش می کنیم به همین دلیل رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: زُورُوا القُبُورَ؛ فإنَّهَا تُذَكِّرُ الْمَوْتَ.[۲] به زیارت قبرها بروید، چون شما را به یاد مرگ میاندازد.
شیطان و سپس یارانش از این فراموشکاری انسان سوء استفاده می کنند و انسان فراموشکار را به راه و مسیری می کشانند که خودشان می خواهند، از موسی پیامبر بگیر که به آن بنده ی صالح الله گفت: قَالَ إِنْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي (کهف/۷۶) اگر بعد از این، از تو درباره چیزی پرسیدم (و اعتراض کردم) با من همدم مشو؛ اما فراموش کرد و دوباره پرسید؛ تا پیروان خودش که تازه از آنهمه جنایات فرعون نجات پیدا کرده بودند و تازه با چشم خود دیده بودند که الله چه بر سر فرعون و فرعونیان سکولار بت پرست آورد با این وجود این مسائل را فراموش کرده و در مسیر حرکت خود زمانی که قومی سکولار را دیدند که برای بتهایشان سجده می کردند به موسی گفتند: یَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ (اعراف/۱۳۸) ای موسی! برای ما معبودی بساز همان گونه که آنان دارای معبودهائی هستند.
پس این خصلت فراموشکاری از ویژگیهای انسان است به همین دلیل آنهمه به یادآوری تأکید شده است. به صورت خاص در مورد شام و جهاد در شام هم واقعیتهایی وجود دارد که مومنین آنرا فراموش کرده اند و دشمنان نیز با سوء استفاده از این فراموشکاری مومنین آنها را به مسیری انحرافی کشانده اند که ناخواسته به عنوان «دارائی های راهبردی کفار» به هدف جهاد شام ضربه می زنند و ناخواسته در پازل دشمنان و براساس سناریوها و نقشه های دشمنان عمل می کنند.
سرزمین شام در روایات اسلامی و تاریخی شامل بخشهایی از جنوب ترکیه و بخشهایی از عراق وکشورهای لبنان، قبرس، سوریه، اردن، فلسطین و شرق مصر است، و زمانی که از جهاد در شام صحبت می شود یعنی جهاد مومنین تابع دارالاسلام با رهبریت واحد « تَلْزَمُ جَمَاعَةَ المُسْلِمِينَ وإمَامَهُمْ » نه قتال الفتنه ی گروههای متفرق که «فَاعْتَزِلْ تِلكَ الفِرَقَ كُلَّهَا»[۳] باید از همه ی این گروهها دوری کرد.
می دانیم از اردیبهشت ۱۳۲۷ش تا کنون فلسطین به عنوان بخشی از شام به اشغال صهیونیستهای سکولار در آمده است، و بر اساس رای تمام مذاهب اسلامی، جهاد با این اشغالگران کافر خارجی، بر فلسطینی ها و در صورت ناتوان بودن فلسطینی ها، جهاد به صورت دایره وار بر تمام مسلمین جهان تا بیرون راندن این اشغالگران کافر خارجی همچون نماز فرض عین است، و مسلمین باید تحت پرچم دارالاسلام، با رهبریت واحد آن، به اندازه ی توان و وسعت خودشان و بر اساس حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم که: «جَاهِدُوا الْمُشْرِكِينَ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَأَلْسِنَتِكُمْ» با مال و جان و زبان به جهاد این کفار سکولار و مشرک اشغالگر خارجی بروند.
این، دشمن اصلی در سرزمین شام است که باید بر آن تمرکز کرد، دشمنی سکولار و اشغالگر صهیونیست جنایتکار وحشی که آمریکا (سرافعی) با اعضای ناتو و متحدین آنها از تمام جنبه های مالی و تسلیحاتی و سیاسی از آن حمایت و پشتیبانی می کنند و باز کردن جبهات انحرافی در سرزمین شام یعنی ضربه زدن به این هدف اصلی.
به زبانی ساده تر در سیره، رسول الله صلی الله علیه وسلم بر کفار مشرک قریش تمرکز کرده بود و با کفار یهودی اطراف مدینه و کفار نصرانی نجران و کفار مجوس الاحساء و همچنین با کفار مشرک بنی خزاعه و بنی ضمره و دیگران متحد شده بود، اتحاد با این کفار بر علیه کافر اصلی دلیل بر خوب بودن عقاید و رفتارهای عقیدتی این کفاری که با آنها متحد شده ایم نیست.
مسلمین صدر اسلام هم، تحت پرچم دارالاسلامی واحد با رهبریتی واحد بر این دشمن اصلی تمرکز کرده بودند، حتی مومنینی که بر اساس صلح حدیبیه نمی توانستند به دارالاسلام و رهبریت واحد آن ملحق شوند و به فرماندهی ابوبصیر الکوردی رضی الله عنه جماعتی واحد با رهبریتی واحد برای خود تشکیل داده بودند باز جهاد مسلحانه ی خود را بر کفار مشرک قریش به عنوان دشمن اصلی متمرکز کرده بودند نه بر سایر کفاری که وجود داشتند.
یعنی مومنی از «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ» پیدا نشد که از این هدف و خط مشتی جهادی دارالاسلام سرپیچی کند، و بالفرض اگر چنین افرادی به بهانه ی آنهمه شرکیات و کفریات و مفاسد عقیدتی و رفتاری کفار یهودی و نصرانی و مجوس و مشرک که با دارالاسلام هم پیمان بودند و پیمان شکنی هم نکرده بودند، جبهه ای جداگانه و انحرافی باز می کردند عملاً در خدمت دشمنان بودند و به هدف اصلی مومنین صدمه می زدند؛ پس مومنی حتی تصور باز کردن چنین جبهات انحرافی را نداشت، و دارودسته ی منافقین ضرار ساز و فرقه باز هم به دلیل مدیریت صحیح حاکمیت بر دارالاسلام و هوشیاری مومنین جرئت باز کردن چنین جبهاتی با شعارهای شبه اسلامی و شبه جهادی را نداشتند.
در جبهه ی مشخص شام نیز اسامه بن لادن تقبله الله در سال ۱۳۷۴ش تمام مسلمین جهان را به جهاد با دو دشمن اصلی دعوت می کند و می گوید: برادارن شما، از شما می خواهند به جنگ با دشمن خود برخیزید: صهیونیستها و آمریکایی ها. باز طی پیامی تاریخ ۱۵ مهر ۱۳۸۰ش برای آمریکا و مردم آمریکا، قَسَم مشهورش را بیان کرد که:
قسم می خورم به الله بزرگ، کسی که آسمانها را چنان که میبینید، بدون ستون برپا داشت، قبل از آنکه ما در فلسطین زندگی واقعی خود را داشته باشیم و قبل از آنکه نیروهای خارجی از جزیره العرب خارج شوند، تحت هیچ عنوانی و هرگز آمریکا و هر کسی که در آمریکا زندگی می کند خواب امنیت را نخواهد دید، «الدَّمَ الدَّمَ، والهَدَمَ الهَدَمَ»، خون در ازای خون، نابودی در ازای نابودی؛ ما به جنگ خود عليه صهیونیستها و متحدانشان ادامه خواهيم داد، ما ذره ای از خاک فلسطين عقب نشينی نخواهيم کرد.
حتی در این پیام، جهت جلوگیری از جنگ داخلی مجاهدین عراق با هم و تمرکز بر آمریکا به عنوان دشمن اصلی و «سرافعی» می گوید: با اينكه جنگيدن در كنار بعثی های کافر اصلا خوشايند نيست، اما نكتهی مهم اينجاست كه با آمريكا مبارزه میشود. اين جنگ آمریکا اساساً مسلمانان را هدف قرار داده است و صدام و حزبش تنها يك بهانه هستند. (الان هم بشار اسد و حزبش سکولارش برای آمریکا و صهیونیستها و متحدیدنشان تنها یک بهانه است و هدف چیز دیگری است.)
خط اصلی جهاد القاعده در شام این بود که اسامه بن لادن در سخنرانی تحت عنوان: « خطواتٌ عملية لتحريرِ فلسطين» در اسفند ۱۳۸۷ش جهت آزادی قدس و فلسطین ترسیم می کند و ضمن معرفی صهیونیستهای عرب مثل اردن و مصر و کرانه باختری که همچون سپری از رژیم صهیونیستی محافظت می کنند می گوید:
ما باید به دنبال کشورهایی خارج از این کشورهای محاصره کننده و محافظ صهیونیستها بگردیم که مجاهدین از آنجا به زور مرزها را باز کنند تا بتوانیم به اهلمان در اقصی مبارک برسیم، و فرصت گرانبها و نادر برای صادقینی که تمایل به آزادسازی اقصی دارند، حمایت و پشتیبانی از مجاهدین در عراق به تمام آنچه به آن نیاز دارند هست، تا اینکه سرزمین رافدین را از اشغال آمریکا (به عنوان بزرگترین حامی و همپیمان با صهیونیستها) پاک کنیم. با این کار، آنها دو واجب را انجام می دهند: شکست دادن بزرگترین متحد صهیونیست ها، سپس راهی اردن می شوند. این بهترین و وسیع ترین جبهه است، زیرا نیمی از جمعیت اردن را مردم فلسطین تشکیل می دهند که قبلاً از فلسطین فرار کرده اند، حرکت سوم به سمت کرانه باختری و اطراف آن است، و مرزها به زور باز می شوند تا عملیات آزادسازی فلسطین از نهر تا بحر تکمیل شود.باذن الله . فهذا هوَ السبيلُ الشَرعي، وهو السبيلُ الْواقعيُ الْعملي، بعيداً عن صرفِ الْجهود بأقوالٍ وأفعالٍ مُعظمها لا تَكُفُ بأسَ سلاح، ولا تَنكَأُ لِلْعدوِجراح. این راه شرعی است و راه واقع بینانه و عملی، به دور از اتلاف زحمات با سخنان و کرداری است که اکثر این سخنان و اعمال هدر دادن وقت و فرار از مسئولیت است و نمی تواند به دشمن زخمی وارد کند.[۴]
در این سخن اسامه بن لادن ابتدای مقصد مشخص است: عراق، و آزادی آن از آمریکا و متحدین کافر و اشغالگرش، و هدف نیز مشخص است: آزادی فلسطین از اشغالگران کافر صهیونیست.
یکی دیگر از دلایل اصلی انتخاب این مسیر توسط اسامه بن لادن این بود که دارالاسلام ایران نیز سالهای قبل از اسامه بن لادن، حرکت جهادی فرامذهبی خودش را تحت عنوان «جبهه ی مقاومت اسلامی» و با تمرکز بر رژیم صهیونیستی و حامی اصلی آن یعنی آمریکا در منطقه شروع کرده است، و مجاهدین فلسطین چون حماس و جهاد اسلامی و غیره نیز آشکارا خود را به این جبهه ی مقاومت اسلامی ملحق کرده اند و همه ی ما بارها در سخنان قهرمانانی چون السنوار و اسماعیل هنیه و سخنگوی حماس ابوعبیده و سایر رهبران جهاد اسلامی فلسطین شنیده و دیده ایم، به همین دلیل اسامه بن لادن، همچون ابوبصیر الکوردی رضی الله عنه مسیری عملی برای مجاهدین فرقه های معروف به اهل سنتی معرفی می کند که ضمن هم مسیری با دارالاسلام ایران با تمرکز بر دشمن اصلی به هدف مشترک تمام مومنین جهان خدمت کند.
این مسیر صحیح حرکتی جهاد جهت آزاد سازی فلسطین است، اما مومنین به سادگی این مسیر جهادی مبارک را فراموش کردند و دشمنان نیز با سوء استفاده از این فراموشی مومنین با انگشت گذاشتن بر زخمها و بزرگ نمائی اختلافات مذهبی میان مسلمین برای آنها رهبرانی دست نشانده و نیابتی شبه جهادی با «مسیر انحرافی» به وجود آوردند.
این مسیر انحرافی و موازی با مسیر اصلی، هم ابتدایش از عراق بود و هم انتهایش به فلسطین ختم می شد، ابتدایش از عراق بود اما نه با تمرکز بر بیرون راندن آمریکا و اشغالگران کافر خارجی بلکه با تمرکز بر نابودی تشیع و تولید جنگ بی پایان مذهبی و جنگ با یکی از بازوان «جبهه ی مقاومت اسلامی» حامی جهاد فلسطین؛ یعنی برنامه ی دشمنان چنان بود که مسلمین هرگز نمی توانستند از این مرحله ی عراق عبور کنند؛ قدم دوم این جریان انحرافی هم بعد از عراق، اردن نبود بلکه سوریه بود، ابتدا با شعارهای ضد شیعی اما در واقع جهت حاکمیتی لیبرال (مثل آنچه در این چند سال گذشته در ادلب و اطراف آن تحت حاکمیت جولانی و ارتش آزاد حاکم بوده) و قطع خط امداد رسانی به جبهه ی مقاومت اسلامی در فلسطین و لبنان و قطع یکی دیگر از بازوهای «جبهه ی مقاومت اسلامی» حامی جهاد فلسطین، و قدم سوم این مسیر انحرافی هم کرانه ی باختری تحت حاکمیت سکولاریستهای مرتد و خائن فلسطینی نبود بلکه لبنان و باز جنگ با شیعیان و جنگ با یکی دیگر از بازوان «جبهه ی مقاومت اسلامی» حامی جهاد فلسطین بود.
به این شکل، این خط انحرافی، در جنگی نیابتی، بسیاری از مومنین را با شعارهای جهادی و احساسی در مسیری انحرافی و به مردابی کشانده است که هیچ راه برون رفت و پیشرفتی به سمت آزادی فلسطین و سرزمینهای اطراف آن، در آن وجود ندارد و خروجی تمام اقدامات این حرکتهای نیابتی و انحرافی ۱- ضربه زدن به مسیر صحیح جهاد و خرج کردن مومنین صادق اهل جهاد طی معاملات تکراری قدرتهای جهانی و منطقه ای 2- و خدمت به رژیم صهیونیستی و طاغوتهای اطراف سوریه ۳- و در نهایت ضربه زدن به جهاد فلسطین و سرزمینهای اطراف سوریه خواهد بود.
این طرح مسموم و انحرافی آمریکائی – صهیونی که به «اسلام آمریکائی – صهیونی جدید» هم شناخته شده است، عملاً افرادی با پیش زمینه های مذهبی متعصب و محدود بین اکثراً نجدی و نجدی زده را تبدیل به بازیگران اصلی این «مسیر انحرافی» و تبدیل به «سرمایه های راهبردی کفار» می کند که طبق سناریوهای برنامه ریزی شده ی تکراری در الجزایر و افغانستان و یمن و سومالی و مالی و غیره در مسیر اهداف آمریکا و صهیونیستها و سایر کفار حرکت می کنند.
«وسلی کلارک» فرمانده سابق کل نیروهای ناتو در مصاحبه با سیانان ضمن اشاره به اینکه گروههای متعدد و متفرق مسلح منتسب به اهل سنت موجود در سوریه «با منابع مالی دوستان و متحدان ما شکل گرفت.» می گوید:«چراکه وقتی شما کسانی را میخواهید که باید تا پای مرگ با حزبالله بجنگند، نمیتوانید اطلاعیه بدهید و بگویید بیائید در جنگ ثبت نام کنید چون میخواهیم جهان را به مکانی بهتر تبدیل کنیم، بلکه شما میروید دنبال آدمهای متعصب، میروید دنبال بنیادگراهای مذهبی، چون آنها هستند که حاضرند با حزبالله مبارزه کنند».
تاجران جهاد و رهبران این گروههای مسلح «خواسته، و پیروان آنها اکثراً ناخواسته» بر اساس نقشی که برایشان تعیین شده در راستای اهداف این کفار اشغالگر و مرتدین محلی عمل می کنند.
بر این اساس جنگ نیابتی گروههای مسلحانه مختلف تحت پرچم جولانی و سکولارهای متحد آن در سوریه:
«فِي سَبِيلِ اللهِ» و مشروع نیست، چون خط انحرافی، توطئه و بازی در پازل و سناریوی دشمنان است
«فِي سَبِيلِ اللهِ» و مشروع نیست، چون بر اساس «مَنْ قَاتَلَ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللهِ هِيَ الْعُلْيَا، فَهُوَ فِي سَبِيلِ اللهِ»[۵] هدف نهائی این قتال و جنگ، حاکم کردن دین الله و بالابردن حاکمیت وقوانین شریعت الله و مختص کردن اطاعت و مجازات و پاداش برای دین الله نیست
«فِي سَبِيلِ اللهِ» و مشروع نیست، چون فرقه های مختلف سکولار و غیر سکولار با رهبران مختلف و منافع مختلف و صاحبکاران مختلفی فعالند که در نهایت ثمره ی اینهمه سال جنگ و خونریزی و اینهمه هزینه های ناموسی و جانی و مالی، به جیب کفار سکولار جهانی و مزدوران محلی آنها خواهد رفت.
پس این فیلمنامه ی خونین، جهاد « فِي سَبِيلِ اللهِ» نیست بلکه «قتال الفتنه» ای است که قصد دارد ۱- با قطع کردن مسیر امداد رسانی به جهاد فلسطین 2- با شعارهای فریبنده ی منافع ملی و ارتباط با تمام دنیا و همسایگان و غیره، تبدیل به یکی دیگر از سپرهای مدافع رژیم اشغالگر صهیونیستی و سایر طاغوتهای اطراف سوریه و تبدیل به یکی دیگر از صهیونیستها عرب شود، و نه تنها به جهاد مردم مظلوم فلسطین ضرر برساند بلکه به جهاد مومنین همسایه با سوریه نیز صدمه بزند؛ پس، باید از این توطئه و دام و مسیر انحرافی و از تمام فرقه های مختلف در این «قتال الفتنه» دوری کرد.
[۴] لا بد من البحث عن دول خارج دول الطوق، يتم تحرك المجاهدين منها لتفتح الحدود بالقوة، لنصل إلى أهلنا في ربوع الأقصى المبارك، والفرصة الثمينة النادرة للصادقين في رغبتهم في تخليص الأقصى، هي بدعم المجاهدين في العراق بكل ما يحتاجون إليه، لكي يحرروا أرض الرافدين، وبذا يقومون بواجبين اثنين: هزيمة الحليف الأكبر للصهاينة ثم ينطلقوا إلى الأردن، حيث إنها أفضل وأوسع الجبهات، فنصف سكانها هم من أهل فلسطين الذين هجروا منها سابقاً، ومن الأردن تكون الإنطلاقة الثانية إلى الضفة الغربية وما جاورها، وتفتح الحدود بالقوة لاستكمال النقص في المقومات المطلوبة، لكي يتم تحرير فلسطين كلها من النهر إلى البحر بإذن الله. فهذا هو السبيل الشرعي وهو السبيل الواقعي العملي، بعيداً عن صرف الجهود بأقوال وأفعال معظمها لا تكف بأس سلاح، ولا تنكأ للعدوجراح.فكفى قعوداً وإهداراً للوقت وتهرباً من المسؤولية،
ترکستان شرقی به دلیل نداشتن رسانه ی قوی و بخصوص به دلیل عرب نبودن در جهان اسلام ناشناخته مانده است و در سکوت خفت بار دنیای اسلام در حال قربانی شدن توسط کفار سکولار و اشغالگر چینی و مرتدین سکولار محلی و بومی است.
فقط کافی است بدانید که فایننشال تایمز فجایع جدیدی از جنگ حکومت سکولار چین، علیه اسلام و مسلمین ترکستان شرقی منتشر کرده است.
این مجله انگلیسی نوشت: کمپین سرکوبگر چین علیه اسلام تقریباً به تمام مناطق این کشور گسترش یافته است.
پیش از این، اخبار تخریب مساجد در ترکستان شرقی که صدها هزار مسلمان ترک دستگیر شده و مساجد تغییر داده شدند، نشر شده بود اما اکنون این کمپین سرکوبگر به مناطق دیگر نیز کشیده شده است.
تحقیق بر اساس تصاویر ماهواره ای از هزاران مسجد قبل و بعد از تغییر آن، سیاست گسترده ای را در حذف ویژگی های عربی و جایگزینی آنها با طرح های سنتی چینی، یا تخریب آنها نشان می دهد.
بررسی ها نشان می دهد که از ۲۳۱۲ مسجد دارای معماری اسلامی، سه چهارم آنها از سال ۲۰۱۸ تغییر یافته یا تخریب شده اند.
این بخشی از جنایات حکومت سکولار و اشغالگر چین است که با همکاری مرتدین سکولار محلی در ترکستان شرقی انجام می شود.
در مبارزات آزادی خواهانه ی خود هرگز مرتدین و مزدوران بومی و محلی را نادیده نگیرید.
سکولاریسم دشمن شماره یک ماست چه سکولاریسم خارجی چه بومی و محلی.
سکولار سکولار است، خوب و بد ندارد، همه اش خباثت و پلیدی و بد است.
آنهایی که شب و روزشان مثل هم شده و یا نهایتش این است که در فضای مجازی خودشان را امور مجازی مشغول کرده اند و دلخوش به این امور شده اند برایشان قابل لمس نیست که یک مجاهد در دنیای حقیقی چگونه زندگی می کند و چگونه می اندیشد. در زیر نمونه ای ذکر می کنم که یک مجاهد غریب از دیار کُردها می گوید:
شاید اگر امروز اهل ما خانواده ما طایفه ما مردم ما امروز مارا با این شکل و با این سلاح وبا این حالت مارا اینطور میبیند ذهن شون به طرف چیزی میره که رسانه های فرعون وساحران فرعون به اون طرف کشوندن یعنی تروریست!
اگر شما این قیافه را ببنید واین سلاح را ببینید شاید قیافه خونی چنگال خونی قیافه وحشتناک که فقط قتل کشتار از بین بردن سوزوندن فقط چنین چیزی جلوی ذهن شما ظاهر میشود.
ساحران امروز این چهره مارا کره کردن پیش شما، اما یه کمی هم حق رو از خودمان بشنوید نه از غیر ما کمی هم از ما بشنوید چرا خارج شدیم…
مای که مثل شما میتونستیم در خونه های خودمون بشینیم مای که مثل شما میتونستیم به دنبال دنیا به دنبال ثروت به دنبال کیف حال خودمون باشیم.!
اما این جوان ها صاحب جمال صاحب زیبای صاحب ثروت صاحب طایفه خارج شدن از خونه ها شون کمی از ما بشنوید چرا خارج شدیم!!!
بله این را از ته قلب و رسالت خودم بیان می کنم که ان شاءالله بخاطر الله سبحانه تعالی خارج شدم واین سلاح را حمل کردم. رسالت خودم رو برای شما بیان بکنم بله رسالت ما رسالت سلف صالح ماست رسالت ما رسالت گذشته گان ماست رسالت ما رسالت ربعی ابن عامر، بله ما هم اینگونه (نحن قوم ابتعثنا الله) ما قومی هستیم که الله مارا برانگیخته
یا الله من اومدم با تو معامله بکنم معامله بین من وبین تو…
شرط بین وبین تو…!
تو داری بین خودتو و الله شرط قرار میدی
یا الله من با جان خودم دارم میام سلاح بدست مقابل دشمنان تو دارم مییستم دارن منو بمب باران میکنند بمباران هست ترس هست رعب هست وحشت هست.
یا الله…
یاالله مقابل این وحشت این ترس این رعب این گرسنگی این تشنگی این دست پریدن این پا پریدن یا الله مقابل این، من از تو رضایت تورا میخوام من از تو جنت تورا میخواهم.
پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند :إن مما أدرک الناس من کلام النبوة الاولی: إذا لم تستح فاصنع ما شئت[۱]. آنچه مردم از کلام انبیای پیش از من دریافته اند این است که اگر حیا نکردی هر چه می خواهی بکن.
شاعر میگوید:
إذا لم تخش عاقبة اللیالی و لم تستحی فافعل ما تشاء
فلا والله ما فی العیش خیر ولا فی الدنیا إذا ذهب الحیاء
هرگاه از عاقبت روزگار نترسیدی و شرم و حیا نداشتی هر چه می خواهی انجام بده.
به الله سوگند! در زندگی خیری نیست و چون حیا رفت دنیا ارزش ندارد.
خواهران بسیار متوجه این باشند که اگر یک بار حیاء شان از بین رفت و عزت شان لکه دار شد دیگر هرگز به حالت اول بر نمیگردد!
از اختلاط با مردان نامحرم اجتناب کنید ولو به بهانه درس دین باشد!
به پیامهای مردان نامحرم پاسخ ندهید که همان چند پیام کافیست حیاء تان از بین برود!
به بسیاری ها نصیحت کردیم و بار بار برای شان گفتیم که نکنید با مردان نامحرم اختلاط، ولی پند پذیر نبودند و بالای خود اعتماد داشتند و به کار خود ادامه دادند، اما در دام شیطان افتادند و هیچ چیز برای شان باقی نماند!
ای خواهران از الله بترسید در غیر آن ذلیل میشوید و عزت و آبرو و حتی ایمان تان را از دست میدهید! العیاذبالله
عده ای با آنکه خود را مسلمان می نامند اما به دلایل نژادی و قومیتی و به تقلید از کفار سکولار جهانی و محلی برای خود رهبرانی را انتخاب می کنند ولی واقعاً نمی دانند که از نگاه شریعت الله وظیفه ی رهبر مسلمین چیست؟ به همینی دلیل به سادگی در دام مرتدین سکولار محلی و دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها می افتند.
همچنانکه مشروعیت وجود حاکمیتی اسلامی واجبی از واجبات اسلامی جهت تطبیق و اجرائی کردن قوانین شرییعت الله است وجود امام و رهبر برای این حاکمیت هم یک ضرورت حتمی است .
الله تعالی می فرماید: اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلاَ تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ(اعراف۳۰) از چيزي پيروي كنيد كه از سوي پروردگارتان بر شما نازل شده است، و جز خدا از اولياء و سرپرستان ديگري پيروي مكنيد (و فرمان مپذيريد). كمتر متوجّه (اوامر و نواهي خدا) هستيد.
هم چنین الله می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ(صف۳) اي مؤمنان! چرا سخني (به ديگران) مي گوئيد كه خودتان برابر آن عمل نمي كنيد؟اگر سخني را بگوئيد و خودتان برابر آن عمل نكنيد، موجب كينه و خشم عظيم خدا مي گردد.
از این دو آیه در می یابیم نخست انسان مسلمان بر چیزی ملتزم گردد که از سوی پروردگارش حکم آن تنفیذ گردیده باشد نه از اولیاء شیطانی و غیر الهی(مانند طواغیت سکولار) و نکته بعدی این است که این سخن باید جنبه ی عملی به خود بگیرد و در عمل با توجه به آیه ۳سوره صف آن را به اجرا در آورد و فقط در حد کلام و خطبه و سخن گزاف نباشد.الله اکبر .
پس بر مسلمان است حکم خدا را با عمل و علم به پا دارد و باز از این آیات بایستی فهمید که دولت اسلامی و بر راس آن امام و حاکم و خلیفه لازم و بلکه واجب است.
جایز نیست در زیر پرچم طاغوت سکولار چه عربی و چه غربی و چه شرقی و چه سیاه و چه سفید این حکم الله را جاری کرد چرا که طواغیت سکولار حاکم بر سرزمینهای مسلمان نشین یا بلکل قوانین شریعت الله را کنار زده اند و تابع قوانین سکولاریسم شده اند و یا اینکه در احوال شخصیه به مسلمین اجازه ی عمل به اسلام نمی دهند اما در مسائل اجرائی حکومتی اجازه نمی دهند و مشمول این آیه شریفه هستند که الله می فرماید: أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ(بقره۸۵) آيا به بخشي از (دستورات) كتاب (آسماني) ايمان مي آوريد و به بخش ديگر (دستورات آن) كفر مي ورزيد؟ براي كسي كه از شما چنين كند، جز خواري و رسوائي در اين جهان نيست، و در روز رستاخيز (چنين كساني) به سخت ترين شكنجه ها برگشت داده مي شوند، و خداوند از آنچه مي كنيد بي خبر نيست.
از خصوصیات طواغیت سکولار حاکم بر مسلمین یکی از موارد آن این است که بعضی از احکام را به میل خود به رشته اجرا در می آوردند و بعضی دیگر را بخاطر عقاید سکولارییستی خود و به خاطر حب حکومتهای پلید و شیطانی شان و برای رضای کفار سکولار جهانی و مردم سکولار اطراف خود و حب دنیا به پشت گوش می اندازند و سبحان الله مرتکب کفر آشکار می گردند و آن احکام که موافق هوای نفسانی شان نباشد اجرا نمی کنند.
پس امام و خلیفه و حاکم اسلامی که مومنی از جمله مومنین است وظیفه عملی اقامه دین و حراست از شریعت و سیاست دنیا را برعهده دارد و این تنها تفاوتی است که با حاکمیتهای سکولار دارد.
پس نگاه کن چه کسی را به عنوان امام و رهبر جامعه ات انتخاب کرده ای.