چگونه یک حکومت سکولار از یک استشهادی یک جاسوس ساخت؟

چگونه یک حکومت سکولار از یک استشهادی یک جاسوس ساخت؟

به قلم: مجیب الرحمن نمنگانی

سال ها پیش زمانی که یکی از برادران از حاکمیت سکولار فرار می کند و  به صفوف مجاهدین مى پيوندد و می خواهد از دین حمایت کند، وبه فكر خواهرهاى  اسیرشده هست تا آنها را آزاد کند، و در راه خدا جهاد کند.

این مجاهد در واقع زاهد و عابد و در راه خدا مستقر بود و به مجاهدان و مجالس آنان عشق می ورزید و عاشق بیرون رفتن و حضور در صفوف اول بود و در چندین جنگ شرکت کرد و نزدیک بود کشته شود و به بدنش جراحات متعددی وارد شد.

سپس عشق به شهادت او را بر آن داشت تا در لیست رزمندگان استشهادى برای انجام عملیات  ثبت نام کند و مدت زیادی را در انتظار نوبت بود، تا روح و جسم خود را در راه خدا فدا کند.

از این کار به آن کار و از اين ثغر به ثغر دیگر، در حال حركت بود،که هنوزهم  مجروح بود و از جراحتش رنج می برد.

خلاصه  از سازمان اطلاعات خارجی به جاسوس خود در صفوف مجاهدین پیشنهاد داده شد که «فلانی» را جذب بکند و شماره واتساپ خود را به او دهد، چون این مجاهد فقیر بود و همانطور که قبلاً اشاره کردیم چندین جراحات به بدنش وارد شده بود.

 در همین ایام شماره عجیبی با او تماس گرفت و به او گفت که این یک منظمه  بشردوستانه است که به مجروحان کمک می کند و شماره او را از یکی از دوستانش گرفته اند و به او گفته اند که می دانند كه مجروح شده است و نیاز به مداوا دارد. و می خواهند به اوكمک كنند. مبالغی را برای درمان در اختیار او قرار دهند.

در واقع آن مجاهد از آنها بخاطر کمکشان خوشحال شد وبه گمان خود كه  آنها یک مجموعه از خیرین هستند.و به او پول مى دهند تا زخم هاي خود رادرمان  کند، به هر حال آن سازمان (اطلاعات خارجى)  مبالغ زیادی بدون هیچ طلبى به او مى دهند، درمرحله اول اطلاعات شخصی و عكس  وی را ازاوطلب مي كنند .

سپس ازاستخبارات با او تماس گرفتند و عکس‌ها ومشخصات که از او دریافت کرده بودنند برایش فرستادند و به او گفتند که این حواله‌ها ازطرف استخبارات است و اگرشما با ما همکاری نكنيد، تو را در معرض دید عموم قرار می‌دهیم که با ما همکاری كردي و ميكنى، مخصوصاً گواهی مکالمات و دریافت حواله كه تو از ما دريافت كردى هست اگرنكني تو را رسوا ميكنيم

هر چند در اینجا آن مجاهد دخیل محسوب نمی شود و مي توانست گزارش آنها را به جماعت خبربدهد، اما از آبرو خود بیمناک بوده و متأسفانه تسلیم آنها مي شود.

آنها (استخبارات ) ديدندكه اوبالاخره تسليم شد در ابتدا از او اطلاعات قدیمی و سوخته از او خواستند تا امتحانش كنند كه او با آنها همکاری مى کند يا نه، در واقع برادر از ترس آنها و به دلیل قدیمی بودن اطلاعات با آنها همکاری ميكند.

سپس به ارسال پول برای او ادامه دادند و به او گفتند که فعالانه درگیر شده است و باید اطلاعات جدید و حساس را برای او ارسال کند.

به راستی که این فقیر پس از تطمیع به آنان تسلیم شد و گام های شیطان را به سوی جاسوس بودن دنبال کرد.او بدون ترس و احساس گناه شروع به کار با آنها به طور کامل و سازمان یافته و ارسال اطلاعات در مورد مجاهدین کرد و مدت ها در این حالت باقی ماند تا اینکه از او خواستند برای آنها و برای حاکمیت سکولار جنایتکار یک جاسوس مزدوج باشد.

او تسلیم آنها شد وراه جاسوسى را درپيش گرفت .در اینجا او شروع به ارسال اطلاعات مجاهدین برای افسران حکومت سکولار به صورت دوره ای و بدون هیچ طلبى مى كند.

او از مجاهدی استشهادى  به جاسوسى  برای دشمنان مجاهدین در هر صورت تبدیل ميشود.او سرانجام در جریان کمین های استخبارات مجاهدين علیه ماموران و افراد فاسد دستگیر ميشود.سپس او را به زندان می اندازند و ندامت او را می بلعد.

 بله برادرمجاهد من، داستانی کوتاه، غم انگیز و دردناکی است، اما درس های زیادی دارد:

اولاً: مجاهد باید پیوسته از خداوند متعال بخواهد درراه اوثابت قدم باشد و از وسوسه هاي  شيطان های انسی وجني  دوری کند و عاقبت خیراز خداوند طلب بكند.

ثانیاً: مجاهد باید حواسش جمع باشد و نسبت به هر طرف یا شخصی که نمي شناسد ارتباط برقرار نکند، اطلاعات به اندازه نیاز باشد و فرقی بین قدیم و جدید نيست.

ثالثاً: وقتی مجاهدین درگیر مشکلات مالی هستند،  نباید هر كمک مالى که از بيرون جماعت مى آيد را  بپذيرند مگر تا زمانی که از فرد خیر مطمئن باشند. و چنین حوادثی را می توانند به راحتی با جماعت در میان بگذارند و حل کنند.

رابعاً: راه جهاد، راهی است که نیازمند صبر و مبارزه با هواهای نفسانى  است، از وروديهای شیطانى برحذر باشید که درهای مختلفی دارد، مانند کسب درآمد و وسوسه های مختلف دنیا.

خامسا: اما امراء (كلكم راع وكلكم مسؤول عن رعيته ) بس اى أمراء به يادداشته باشيدكه مجاهدین زيردست شماهستند پيش شما امانت هستند و از شما روزقيامت درموردشان سوال ميشود پس  ازاحوالشان درجبهات ومقرات بپرسيد و به آنها ازهيچ کمکي دريغ نكنيد.

وحدت تاکتیکی و موقت یا وحدتی عمیق و پایدار  

وحدت تاکتیکی و موقت یا وحدتی عمیق و پایدار  

به قلم: شیعه ی علی 

 مسلمین به صورت عام خدای یگانه را می پستند، به نبوت رسول الله صلی الله علیه وسلم و روز قیامت و معاد ایمان دارند . همه ی مسلمین قران را قبول دارند و به سوی یک جهت نماز می خوانند و قبله ی واحدی دارند . با اختلافات بسیار ریز فقهی همه ی مسلمین مثل هم نماز می خوانند و مثل هم حج می کنند و مثل هم روزه می گیرند و … . در کنار این همه ی مسلمین دشمنان مشترکی دارند که امروزه آمریکا رهبریت این دشمنان را بر عهده گرفته است .

آیا محتوای اینهمه مشترکات کافی نیست که مسلمین تفرق و دشمنی و اختلافات را کنار بگذارند و خود را مشمول این حکم الله متعال کنند که می فرماید :”نعمت خدا بر خویشتن را بیاد آرید، آن گاه که دشمنان یکدیگر بودید، پس میان دل هاى شما الفت و مهربانى انداخت تا به لطف او برادران هم شدید.” (آیه ۱۰۳ آل عمران)

قرآن علاوه بر تأکید بر وحدت مسلمانان، در آیه ۶۴ آل عمران به آنان توصیه مى نماید که با پیروان ادیان دیگر نیز بر اساس کلمه توحید، متحد باشند: ” بگو: ای اهل کتاب، بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم که به جز خدای یکتا را نپرستیم ، و چیزی را با او شریک قرار ندهیم.”  اگر ما دنبال مشترکاتی جهت وحدت با کفار اهل کتاب هستیم آیا اینهمه مشترکات مسلمین با هم کافی نیست که مسلمین اختلافات ریز فقهی را کنار بگذارند و با هم متحد شوند؟

در اینجا ما با نوعی وحدت پایدار و عمیق مواجه هستیم نه وحدتی تاکتیکی و بنا بر مصالح سیاسی. آیت الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با کمونیست های ایران که آنان نیز با نظام شاهنشاهی مبارزه می کردند و قدرتی بسیار بیشتر از تمام گروههای اهل سنت در ایران داشتند ، دست برادری نداد و آنان را متحد مبارزاتی مردم مسلمان قلمداد نکرد. چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی از آیت الله خمینی سؤال شد که آیا شما با عناصر مارکسیستی همکاری می کنید؟ ایشان در پاسخ گفت: “هدف های ما با هدف های آنها مختلف است، ما متکی بر اسلام هستیم و بر توحید و آنها مخالف با هر دو وجه آن هستند. احکام ما، احکام اسلام است و آنها اسلام را نمی پذیرند و لذا ما علاقه مند به همکاری با آنان نیستیم، وهمکاری نداریم و نخواهیم داشت…» 

واضح است که وحدت مورد نظر مسلمین وحدتی تاکتیکی و موقت نیست، بلکه وحدتی عمیق و پایدار است  

حکم امام و رهبر بر دارالاسلام که بدون مشورت مردم انتخاب می شود

حکم امام و رهبر بر دارالاسلام که بدون مشورت مردم انتخاب می شود

به قلم: خالد هورامی

رهبر بر دارالاسلام گاه از مذهبی خاص اسلامی است که با رضایت سایر مذاهب اسلامی سرکار نیامده است بلکه یا با رضایت هم مذهبی هایش که اکثریت هستند به حاکمیت رسیده است یا با قدرت نظامی و زوری که داشته به حاکمیت می رسد. در هر دو حالت مادام که مسلمان است هر چند که مذهبش مخالف مذهب ما باشد باز امام و رهبر ما هم محسوب می شود و ما هم باید در هر آنچه بر اساس شریعت الله دستور می دهد از او اطاعت کنیم. 

امام نجدی ها می گوید: من ولي الخلافة واجتمع عليه الناس ورضوا به، أو غلبهم بسيفه حتى صار خليفة، وجبت طاعته وحرم الخروج عليه (الدرر السنیه۲/۱۴)یعنی کسیکه صاحب خلافت شده است و مردم بر او اجماع کرده اند و راضی به او شده اند با به سبب غلبه اش با شمشیر خلیفه شده است طاعتش واجب شده است و خروج بر او حرام شده است.

ابن حجر عسقلانی در کتاب فتح الباری اجماع فقها را می آورد و می گوید: وقد أجمع الفقهاء على وجوب طاعة السلطان المتَغلب، والجهاد معه، وأن طاعته خير من الخروج عليه؛ لما في ذلك من حقنِ الدماء، وتسكين الدهماء. فقها اجماع کرده بر وجوب و واجب بودن پیروی از سلطانی که با غلبه و شمشیر سلطان شده است و جهاد با او و اینکه اطاعت از او بهتر است از خروج بر او زیرا غیر این موجب خون ریزی و فتنه می گردد.

هم چنین امام نجدی ها می گوید: الأئمة مجمعون من كل مذهب على أن من تغلب على بلد أو بلدان له حكم الإمام في جميع الأشياء (الدر السنية ۷/۲۳۹) امامان از همه مذاهب اجماع کرده اند بر اینکه کسی که بر سرزمین یا سرزمین هایی غلبه نمود برایش حکم امام در همه امور ثابت است.

شیخ الاسلام ابن تیمیه هم می فرماید: وقل من خرج على إِمام ذي سلطان؛ إِلا كان ما تولد على فعله من الشر أعظم مما تولد من الخير(منهاج السنة ج ۲ ص۲۴۱٫) کسانی که بر امام صاحب قدرت قیام کرده اند آنچه به خاطر کارشان از شر به وجود آمده بزرگتر از خیری بوده که به وجود آورده اند. خلاصه سخن ابن تيميه اين است كه خروج بر امام صاحب سلطه شر بزرگی در آن است.

 نکته ای که علمای سوء از سخنان ابن تیمیه به نفع امرای سکولار خود سو استفاده می کنند و می گویند با توجه به قول ابن تیمیه شما نباید با حکام جز با صبر رفتار کنید. خود شیخ الاسلام ابن تیمیه تصریح نموده است که امارت در اقامت دین است آنجا که می فرماید: إنما الإمارة هي ما أقامت الدين ثم بعد ذلك قد تكون إمارة بَرة، أو إِمارة فاجرة…. ” خلاصه سخن شیخ این است که امارت در اقامت دین است اگر حتی در این راه به نیکویی و فجور هم باشد باز صحیح است. (منهاج السنة، ج ۱ ص۱۴۶)

پس مشکل فقط با فجور امام و رهبر نیست بلکه مشکل اساسی با امرایی است که حکم به غیر ما انزل الله و حکمبه سکولاریسم می کنند و مسلمین نا آگاه به این اشخاصی که اقامه دین و شریعت نمی کنند و بر ارتدادند و سکولاریسم را تطبیق می دهند همراهی می کنند. امیر بایستی مسلمان باشد و بیعت با امیر مسلمان شریعت گرای  و تحاکم کننده به راه الله و نه به سیبل طاغوت(حکم به سکولاریسم و غیر ما انزل می کنند) واجب شرعی است.

امام قرطبی در تفسیر می گوید: فَإِنْ تَغَلَّبَ مَنْ لَهُ أَهْلِيَّةُ الْإِمَامَةِ وَأَخَذَهَا بِالْقَهْرِ وَالْغَلَبَةِ فَقَدْ قِيلَ إِنَّ ذَلِكَ يَكُونُ طَرِيقًا رَابِعًا (یعنی کسی که اهلیت امامت را دارد و غلبه پیدا کند و این منصب را با قهر بگیرد گفته شده آن در طریق چهارم است) که در ادامه قولی از ابن خویز منداد می آورد که می گوید: وَقَالَ ابْنُ خُوَيْزِ مَنْدَادُ: وَلَوْ وَثَبَ عَلَى الْأَمْرِ مَنْ يَصْلُحُ لَهُ مِنْ غَيْرِ مَشُورَةٍ وَلَا اخْتِيَارٍ وَبَايَعَ لَهُ النَّاسُ تَمَّتْ لَهُ الْبَيْعَةُ، وَاللَّهُ أَعْلَمُ.(ابن خویز منداد گفت: اگر چه بر این کار اقدام کند و صلح شود برایش از غیر مشورت و نه اختیار و مردم به او بیعت دهند برایش بیعت تمام شده است و خدا داناتر است.[۱]

پس اگر در دارالاسلام، رهبری مسلمان (دقت کنید: مسلمان نه کافری سکولار) بر شما حاکم شد بدون توجه به مذهبش باید در آنچه بر اساس شریعت الله حکم می دهد اطاعت خودت را به او بدهی.


[۱]  تفسیر القرطبی ۱/۳۰۲

علت اصلی سقوط تدریجی القاعده ی الظواهری، اینبار جماعت نصرالاسلام والمسلمین در مالی و بورکینافاسو

علت اصلی سقوط تدریجی القاعده ی الظواهری، اینبار جماعت نصرالاسلام والمسلمین در مالی و بورکینافاسو

به قلم: محمد اسامه

القاعده که با منهج و تفکرات اخوان المسلمینی سیدقطب رحمه الله توسط دکتر عبدالله عزام رحمه الله شکل گرفت و توسط شیخ اسامه بن لادن رحمه الله رسمیت یافت جریانی جهادی بود که بر دو محور اصلی فعالیت داشت:

  1.  اتحاد با تمام تفکرات و جریانات و مذاهب اسلامی
  2. تمرکز بر آمریکا و صهیونیستها و متحدان آنها به عنوان دشمنان اصلی و پرهیز از بازکردن هرگونه جبهه ی انحرافی

تا زمانی که شیخ اسامه بن لادن زنده بود این جریان با قدرت پیش می رفت و روز به روز در حال گسترش در تمام سرزمینهای اسلامی از غرب آفریقا تا اندونزی در شرق اسلامی بود و ضربات مهلکی هم به آمریکا و متحدینش وارد کرد.

بعد از کشته شدن شیخ اسامه و در زمان دکتر ایمن الظواهری رحمه الله به صورت بنیادین تغییراتی در القاعده رخ داد:

  1. منهج القاعده از تفکرات اخوان المسلمینی سید قطب رحمه الله به تفکرات نجدیت شیخ محمد بن عبدالوهاب و گرایش به شیوخ نجدی چون ابومحمد المقدسی و هانی السباعی و… تغییر یافت
  2. بعد از گرایش به نجدیت، به صورت اتوماتیک همچون تمام نجدی ها: القاعده ی الظواهری از اتحاد با تمام مذاهب اسلامی به فتنه و دامی جهت مشغول شدن مسلمین به مسلمین تبدیل شد و با باز شدن جبهات انحرافی میان گروههای مختلف اسلامی، تمرکز بر آمریکا و صهیونیستها و متحدین آنها از بین رفت  
  3. در بدترین حالت، القاعده ی الظواهری به صورت غیر مستقیم در جبهه ی آمریکا و ناتو قرار گرفت و بر علیه مسلمین مخالف خود در سوریه و یمن و … وارد جنگ شد.

نجدیت، القاعده را از درون نابود کرد تا اینکه به تدریج از جریانی بین المللی به گروه و حزبی منطقه ای و محدود در چند سرزمین محدود شد و در نهایت به این نقطه رسید که شاخه های آن به تدریج در حال انحلال خود هستند.

سه روز پیش حراس الدین شاخه القاعده در سوریه بعد از آنهمه قتال فی سبیل آمریکا و ناتو در کنار جولانی، خودش را منحل کرد و امروز هم جماعت نصرالاسلام والمسلمین (JNIM)، شاخه القاعده که در مالی و بورکینافاسو فعالیت می کند، تصمیم به جدایی از القاعده و منهج نجدیت گرفته است.

هدفی که القاعده برایش درست شده بود با کشته شدن شیخ اسامه رحمه الله در القاعده الظواهری از بین رفت و با کشته شدن دکتر ایمن الظواهری هم القاعده با رهبریتی کاریزماتیک در عمل وجود ندارد.

القاعده جهت اتحاد میان مسلمین با تفکرات مختلف و بیرون راندن اشغالگران خارجی از سرزمینهای اسلامی و تمرکز بر آمریکا به عنوان سر افعی و متحدینش درست شده بود با نفوذ نجدیت در آن نه تنها هدف از بین رفت بلکه خودش در سرزمینهایی چون سوریه و یمن به مانعی در برابر اهل دعوت و جهاد تبدیل شد.

بر این اساس آنهائی که این واقعیت را متوجه شده اند می دانند که دیگر هیچ توجیهی برای اطلاق نام القاعده ی الظواهری بر روی خودشان وجود ندارد و به جای سود بردن آنها، فقط مشکلات آنها را افزایش می دهد.

این یکی از ثمرات نجدیت است، نجدیت با نقاط مثبتی هم که دارد اما در کل نقاط منفی آن به اندازه یا زیاد است که همچون یک آفت و مانع عمل می کند که اگر به قلبی برود آنرا آلوده می کند و اگر به حزب و جریان و جامعه ای هم وارد شود آنرا به تدریج به سمت و سوی تفرق و خدمت به اهداف دشمنان سوق می دهد.

عدالت حقیقی نزد سکولاریستها اسیر قدرت و در حد شعار است

عدالت حقیقی نزد سکولاریستها اسیر قدرت و در حد شعار است

به قلم: کیوان مریوانی

علاوه بر حمایتهای بی دریغ سیاسی و اقتصادی و تسلیحاتی و جاسوسی و امنیتی آمریکا و متحدین آن از صهیونیستهای جنایتکار در قتل عام مردم مسلمان غزه، یکی از دستورات اجرائی ترامپ در همان روز اول ریاست جمهوریش این بود که فرمان اخراج دانشجویان خارجی حامی حماس و حزب الله از آمریکا را امضا کرد!

البته این برای قدرتهای ریز و درشت جهانی سکولار امری غیر عادی نیست، زمانی که چند قدرت برتر سکولار جهان از حق وتو برخوردارند یعنی چه؟ یعنی اگر تمام دنیا بگوید فلان کار صحیح است و من گفتم صحیح نیست پس صحیح نیست. به همین سادگی.

پائین تر از حق وتو، این قدرتهای سکولار جهانی باز عدالت را اسییر قدرت خود کرده اند؛ به عنوان مثال زمانی که در سال ۲۰۱۷ دادستان لاهه شکایتی را علیه جنایات جنگی امریکا در افغانستان مطرح کرد بلافاصله امریکا او را تحریم کرد و با سرسختی تمام گفت که اگر چنین تحقیقاتی انجام شود تمام قضات لاهه را تحریم می‌کند و پشت پرده فشارهای مختلفی به این نهاد وارد کرد امروز که ۸ سال از آن زمان گذشته هیچ تحقیقاتی در خصوص جنایات جنگی امریکا در افغانستان انجام نشده است و حتی درخواست دادستان لاهه در دستور کار این نهاد نیز نیست!!

این تنها یک نمونه از واقعیت جایگاه عدالت نزد قدرتهای سکولار است به همینی دلیل اینها تنها زبان زور را متوجه می شوند و مسلمین باید قدرت نظامی بازدارندگی جهت ترساندن این دشمنان و حمایت از عدالت واقعی داشته باشند چنانچه الله تعالی می فرماید: وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُم وَآخَرينَ مِن دونِهِم لا تَعلَمونَهُمُ اللَّهُ يَعلَمُهُمۚ(انفال/۶۰)  برای (مبارزه با) آنان تا آنجا که می‌توانید نیروی نظامی و اسبهای ورزیده آماده سازید، تا به وسیله ی آن دشمنِ خدا و دشمن خویش را بترسانید، و کسان دیگری جز آنان را  هم به هراس اندازید که آنها را نمی‌شناسید و خدا آنان را می‌شناسد.

رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز در تفسیر این آیه می فرماید: «أَلَا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ أَلَا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ أَلَا إِنَّ الْقُوَّةَ الرَّمْيُ» [۱]آگاه باشيد كه براستى منظور از (قوه)، تیراندازی است؛ آگاه باشيد كه براستى منظور از (قوه)، تیراندازی است؛ آگاه باشيد كه براستى منظور از (قوه)، تیراندازی است. 

الان چگونه می توان آمریکا و ناتو و روسیه و چین و اتحادیه ی آفریقا و سایر کفار اصلی و احزاب سکولار و مرتد محلی را ترساند و از عدالت مورد نظر الله محافظت کرد؟ با چاقوی آشپزخانه ی زنان با ریش و عمامه که اخلاق زنان حجله نشین را دارند؟ یا با کلاشینکف و آر پی جی و چند اسلحه ی مختصر فرقه ها و گروههای متفرق؟ یا با انواع موشکها و بمبها و هواپیماها و کشتی ها و زیر دریایی های جنگی حاکمیت بر دارالاسلام؟  

از عدالتی که اسیر دست قدرتهای سکولار است اینگونه می توان آنرا بر اساس شریعت الله پیاده کرده و از آن محافظت کرد.

نکته ی مهم اینکه: سکولاریستهایی چون آمریکا و امثال آمریکا با زبان زور وارد سرزمینهای اسلامی شده اند و با زبان زور سکولاریستهای مرتد محلی را بر مسلمین تحمیل کرده اند و تنها زبان زور را متوجه می شوند.


[۱]  مسلم ۱۹۱۷/ سَمِعْتُ رَسولَ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عليه وَسَلَّمَ وَهو علَى المِنْبَرِ يقولُ: {وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ} [الأنفال: ۶۰]، أَلَا إنَّ القُوَّةَ الرَّمْيُ، أَلَا إنَّ القُوَّةَ الرَّمْيُ، أَلَا إنَّ القُوَّةَ الرَّمْيُ.

دمکراسی : حکومت قوانین مردم بر مردم بجای حکومت قوانین الله بر مردم

دمکراسی : حکومت قوانین مردم بر مردم بجای حکومت قوانین الله بر مردم

به قلم: آغسار تورکمن

به صورت ساده در عنوان مطلب، تعریف دموکراسی را آوردم اما دوست دارم این مفهوم را با چند آیه توضیح دهم.

حکومت مردم:منظور از آن، اين است که تشريع و قانون‌گذاری حق مردم است و به اللّه و‌قانون الله در دموکراسی جایی ندارد، پس مردم و نماینده ها با قانون‌های که می‌گذارند، حکم می‌کنند

هرچه را بخواهند حلال و هرچه را بخواهند حرام میکنند و اين از طريق نمايندگانی  که در مجالس قانون‌گذاری کفری هستند.

الله متعال میفرماید :

  • إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّه [یوسف ۴۰]حکم و فرمانروایی از آن الله است
  • أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ[الأعراف: ۵۴]آگاه باشيد که آفرينش و فرمانروايي از آنِ او است، پر برکت (و به غايت بزرگ) است خداوندي که پروردگار جهانيان است.
  • وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ اَلْخِيَرَةُ سُبْحانَ اَللّهِ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ[القصص: ۶۸]و پروردگارت هرچه را بخواهد مي‌آفريند و بر مي‌گزيند و آن‌ها را اختياري نيست، اللّه منزه و فراتر از آن چيزي است که شريک (او) مي‌سازند.
  • أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللَّهُ  وَلَوْلَا كَلِمَةُ الْفَصْلِ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ  وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[الشوري: ۲۱]آيا براي آن‌ها شريکاني هست که برايشان از دين، چيزي را که الله بدان رخصت نداده تشريع کرده‌اند؟ و اگر آن سخن (مهلت) قطعي نبود مسلّماً ميان آن‌ها حکم مي‌شد و قطعاً برای ظالمان، عذابی دردناک است.

باید برایت روشن شده باشد:

شخص یا مسلمان است و تابع قوانین شریعت الله یا کافری است سکولار و تابع قوانینی که توسط این مردم به جای قوانین الله تولید شده اند.

دارالاسلام باید حدود الله را اجرا کند

دارالاسلام باید حدود الله را اجرا کند

به قلم: مجیب الرحمن سمنگانی

اهل دعوت باید در امر به معروف و نهی از منکر کوشا باشد چون امر الله است که یم فرماید: وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةࣱ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَیۡرِ وَیَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَیَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُو۟لَـٰۤىِٕكَ هُمُ ٱلمُفلِحُون.(آل عمران/۱۰۴) ‏باید از میان شما امتی باشند که ( تربیت لازم را ببینند و قرآن و سنّت و احکام شریعت را بیاموزند و مردمان را ) دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند، و آنان خود رستگارند .‏

در سایه دوری مردم از حدود الهی و اخطار‌های شرعی در بازار و اماکن عمومی و علنی کردن گناهان و اعلان به اینکه آن بخشی از تمدن، فرهنگ و پیشرفت است، بر متولیانِ امر لازمی است از دریای خونی که جاری شده است به خوبی امانت‌داری کنند و مبادا خون شهیدان را ضایع کرده و به وصیت آنان پشت کنند.

آنان خون خود را فدا کردند و عهد گرفته بودند که در مقابل خونشان، احکام الهی جاری گردد، بر متولیانِ امر ضروری است که به فریضه امر به معروف و نهی از منکر اهمیت ویژه‌ای قائل شوند.

ما در دارالاسلام خواستار تطبیق قوانین شریعت الله بدون ترس از سازمانهای سکولاریستی جهانی و بدون ترس از آمریکا سکولار و ناتو سکولار هستیم.

ما با دست خالی در برابر آمریکا و ناتو و تمام متحدین آن جنگیده ایم و ترسی از آنها نداریم هم اکنون که اینهمه اسلحه و قدرت داریم چرا بترسیم؟

ما اهل سنت و جماعت حاضر نیستیم به خاطر مال دنیا و ثروت دنیا تطبیق شریعت الله را کنار بگذاریم و از شریعت الله دور شویم .

شعار «یا شریعت یا شهادت» را فراموش نکنید و از عاقبت کنار زدن شریعت الله بترسید .

حقیقت جبهه ی مقاومت و تماشاچی بودن جبهه ی سنی در طوفان الاقصی

حقیقت جبهه ی مقاومت و تماشاچی بودن جبهه ی سنی در طوفان الاقصی

به قلم: کارزان شکاک

صرفنظر از حدس و گمانهای بی اساس و شبهات و جنگ روانی دستگاههای خبر رسانی سکولار و مریدان محلی آنها و صرفنظر از تکرار این مهملات توسط دسته هایی از مومنین فریب خورده، حقایق و واقعیتی که با چشم خود نسبت به جهاد مردم اهل سنت غزه و پیروزی غیر قابل تصور آنها در برابر مجهز ترین ارتش دنیا که از سوی آمریکا و تمام متحدین آنها حمایت و پشتیبانی و تجهیز می شد را دیدیم همه را شگفت زده کرده است.

اکثریت اسکلت جبهه ی مقاومت متشکل از دسته هایی از شیعیان است که «امت گرائی» را شعار خود کرده و سعی دارند با تمرکز بر نقاط مشترکی که میان مسلمین وجود دارد بر دشمن اصلی و «سر افعی» یعنی آمریکا و صهییونیستها و متحدین آنها که دشمنان مشترک تمام مسلمین هستند تمرکز داشته باشند.

در کنار این اکثریت با این نگرش، شافعی ها و زیدی های یمن به همراه شافعی های فلسطین و به صورت مشخص شافعی های غزه و دسته هایی از شافعی های کُردستان عراق بخشی از این جبهه شده اند.

غیر از این، متاسفانه هیچ سنی ای و هیچ شیعه ی انگلیسی به این جبهه نپیوسته اند، حتی سنی های جهادی هم که پرچم و شعار حمایت از غزه و جهاد با آمریکا و ناتو و صهیونیستها را بلند کرده اند به این جبهه ملحق نشدند، بلکه بسیاری از این گروهها در نهایت سر از آخور آمریکا و ناتو در آوردند و این یک لکه ی سیاه در تاریخ این گروههاست.

ادعای جبهه ی مقاومت و ادعاهای آتشین این گروههای سنی مذهب و اثبات اینکه قضیه‌ی قدس یکی از اولویت‌های مهم برای هر یک از طرفین است تنها در میدان عمل قابل اثبات بود و طوفان الاقصی این فرصت اثبات را برای همه فراهم کرد! یعنی گردانهای قسام همه را در معرض یک «راستی آزمائی تاریخی» قرار داد.

گردانهای قسام که نیرویی مستقل بوده که ابزار دست کسی نبوده است به صورت پیش دستانه و بدون آنکه جانبی از جبهه ی مقاومت را باخبر کند حمله ی غافلگیرانه و شگفت انگیز خود به صهیونیستها را که از عقیده ی ایمانی اش سرچشمه می گرفت شروع کرد.

حالا، هم جبهه ی مقاومت را در معرض آزمایش پیشیبانی قرار داده، هم طیف سنی مسلح و غیر مسلحی را که سالهاست شعار حمایت از جهاد غزه و فلسطین سر می دهند.

در کمال تعجب مشاهدات نشان داد که جبهه ی مقاومت نقشی مهم و اساسی در این جنگ ایفا کرد و هزینه های بزرگ جانی و مالی داد، به نحوی که حزب الله لبنان تا سطح از دست دادن رهبران کلیدی خود تا کنون که قرار است آتش بسی با صهیونیستها شود ایستاده است و اتحادیه ی شافعی ها و زیدی های یمن هم از هزاران کیلومتر آنطرفتطر در کنار جهاد غزه ایستاد و با تمام متحدین صهیونیستها در دریا و خشکی جهاد کرد و دارالاسلام ایران هم برای اولین بار به عنوان حکومتی مستقل در دنیا به صورت مستقیم سرزمینهای اشغالی تحت حاکمیت صهیونیستها را مورد حمله قرار داد و شاخه های عراقی جبهه ی مقاومت هم جهاد مردم شافعی مذهب غزه را تنها نگذاشتند.

 اما گروههای به اصطلاح جهادی سنی که شعار می دادند و آمریکا و متحدین صهیونیستها در جلو دستشان بودند چکار کردند؟ هیچ کاری، فقط تماشاچی بودند؛ حتی «موضع سنی» نتوانست در سرزمینهای اسلامی مردم را به خیابانها بیاورد و با راهپیمائی سراسری از مجاهدین غزه حمایت کند!

این ضعف بزرگی است که همه دیدیم؛ این تقدیر الله بود که مجاهدین غزه با عمل به ارکان سه گانه ی ایمان (قلب، زبان، عمل جوارح) بار دیگر راه ایمان آوردن صحیح را به ما «اهل سنت» یادآوری کنند تا با حراست از مرزهای عقیده و مقدسات، از افتراها و دسیسه ها و رسوایی تبعیت ذلت‌آور از دشمن خود را نجات دهیم و بار دیگر به امت «آل عمران و جهاد» و «براءه و انفال» برگردیم؛ امتی که یکی از ثمرات آنرا در جهاد غزه و طوفان الاقصی دیدیم همچنانکه الله می فرماید:

 كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ (بقره/۲۴۹) چقدر گروه‌های اندک بودند که با اذن الله بر گروه‌های زیادی پیروز شدند، و الله با صابران است.

خودت را مدیریت کن و کم به دیگران گیر بده

خودت را مدیریت کن و کم به دیگران گیر بده

به قلم: صلاح الدین مجاهد

افراد زیادی را می بینم که دچار انواع سستی ها و حتی انحرافات شده اند و بعد که سرشان به سنگ خورد دنبال مقصر می گردند؛ اگر نتوانند آنرا به یک انسان نسبت دهند یقیه شیطان را می گیرند و اگر اینجا هم موفق به خود فریبی و دیگر فریبی نشدند آنرا به قضا و قدر الله نسبت می دهند و…

بعضی از اهل علم گفته اند: بزرگترین مانعی که بر سر راه من وجود دارد، خودم هستم که من را احاطه کرده است، که اگر بر آن بتوانم غلبه کنم، بر دیگران هم غلبه خواهم کرد.

و در این قول الله متعال تأمل کنید :فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ (مائده/۳۰) نفس سرکش، کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد؛ (سرانجام) او را کشت؛ و از زیانکاران شد.

همچنانکه الله تعالی اشاره فرمودند، [ قابیل ] از شیطان پیروی نکرد، بلکه از نفس سرکش خود پیروی کرد.

یعقوب علیه السلام نفرمود: شیطان آن را برای شما آراسته است، بلکه فرمود: سوّلَتْ لكُم أنْفسُكُم [يوسف: ۱۸] بلکه نفس شما کار را برایتان آراسته است.

همچنین ( سامری ) دلیل گمراهی خویش را چنین بیان میکند:وكذلكَ سَوّلتْ لِي نَفْسِي [طه].و نفسم اینچنین این امر رابرای من بیاراست .

این حقیقتی ست مهم، اگر آن را خوب درک نکنیم نمیتوانیم به حرکت خود ادامه دهیم، بلکه دائما در حال ایستادن، تماشا کردن خواهیم بود و هوای نفسانی ما را به سوی تن پروری سوق میدهد و شبهات را برای ما مزین و تشکیک و دو دلی و ترس و هراس در دل ما میکارد.

ترس و وحشت و حسد و کبر و غرور از درون نفس خویش سرچشمه میگیرد.

بهترین گزینه اصلاح قلب با قانون شریعت الله است، قلب که اصلاح شد سایر اعمال ظاهری هم اصلاح می شوند، عمل فاسد نشان دهنده قلب فاسد است چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: ألا وإنَّ في الجَسَدِ مُضْغَةً، إذا صَلَحَتْ، صَلَحَ الجَسَدُ كُلُّهُ، وإذا فَسَدَتْ، فَسَدَ الجَسَدُ كُلُّهُ، ألا وهي القَلْبُ.[۱] هوشیار باشید در جسد انسان پارچه گوشتی وجود دارد که اگر آن پارچه گوشت پاک و سالم باشد، کل بدن سالم می ماند و پاکیزه می شود و اگر آن پارچه گوشت فاسد شود، تمامی بدن فاسد خواهد شد؛ آن پارچه گوشت (قلب) است.

پس با قوانین شریعت الله خودت و خانواده و افراد زیر دستت را آموزش بده و قدرت خودکنترلی و خودمدیریتی را در خودت و دیگران ایجاد کن و کم به دیگران گیر بده.


[۱]  أخرجه البخاري (۵۲)، ومسلم (۱۵۹۹).

آنچه حکومت سکولار سیسی در میدان رابعه به ما فهماند

آنچه حکومت سکولار سیسی در میدان رابعه به ما فهماند

به قلم: دکتر علی فرید

در میدان رابعه (در قاهره) وقتی گلوله‌ها، خواب را از ما گرفت فهمیدیم که:

  • ما (أَبْنَاءُ اللهِ وَأَحِبَّاؤُهُ) فرزندان و عزیزان خدا نیستیم
  • وفهمیدیم که بین خدا و هیچ کسی، هیچ نسبتی بجز فرمانبرادری و اطاعت از وی نیست
  • وفهمیدیم کوهی که بدان پناه برده‌ایم ما را از سیلاب در امان نمی‌دارد
  • وفهمیدیم که {لَيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلَا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ ۗ مَنْ يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ} «به آرزوهای شما و به آرزوهای اهل کتاب نیست. (و) هر کس که کار بدی بکند در برابر آن کیفر داده می‌شود»
  • وفهمیدیم که دموکراسی، رکن ششم از ارکان اسلام نیست
  • وفهمیدیم که منشور جهانی حقوق بشر، جزء سی و یکم قرآن نیست
  • وفهمیدیم پیامبرمان که فرمود: “به سنت من و سنت خلفای راشدینِ پس از من پایبند باشید” منظورش ژان ژاک روسو، جان لاک و ولتر نبوده است
  • وفهمیدیم که رسول‌خدا ﷺ با شمشیر برانگیخته شده است
  • وفهمیدیم که آخر این امت فقط با چیزی اصلاح می‌شود که اول این امت با آن صلاح پذیرفت: بدون افراط و تفریط.
  • وفهمیدیم که به ما مُلک داده شد اما سیاست و مدیریت آن را خوب بلد نبودیم و هر کس که مملکت‌داری نداند از دستش گرفته می‌شود
  • وفهمیدیم که قلعه‌های ما از درون تهدید می‌شوند
  • وفهمیدیم که سامری، یک شخص نبوده است بلکه یک حالت است
  • وفهمیدیم خندقی که به دور مدینه (شهرمان) کندیم تا سینه‌ی خود را از سلاح‌های احزاب کافر در امان داریم پشت ما را از خنجرهای بنی‌قریظه در امان قرار نداد
  • وفهمیدیم که مسیر جهنم نیز از نیت‌های خوب تزئین شده است
  • وفهمیدیم که حضور در جنگ بدر نیز حاطب بن ابی بلتعه را از لغزش معصوم نکرد
  • وفهمیدیم که نماز خواندن بر ابن سلول بخاطر نشکاندن دل پسرش پذیرفته نمی‌شود
  • وفهمیدیم که ما مسخ‌شدگانی بودیم وقتی راضی شدیم که خدایشان را یک سال عبادت کنیم تا خدایمان را یک سال عبادت کنند
  • وفهمیدیم که عمرو خالد و امثال او، صلاحیت تدریسِ باب جهاد را ندارند!
  • وفهمیدیم که حدیبیه بدون وحی، مساوی است با یک أحُد کامل
  • وفهمیدیم که وقتی نص هست اجتهادی نداریم و در چیزی که خداوند متعال و پیامبرش ﷺ حکم داده باشند حق انتخابی نداریم
  • وفهمیدیم که انقلاب‌های مردمی زمانی سرنگون میشوند که قوانینی را حاکم می‌گردانند که بر آنها شوریده بودند!
  • وفهمیدیم مبانی و اصولی که صاحبانش از برخی از آن با ادعای تدریجی بودن دست می‌کشند همانند بانوی شریفی می‌شود که پسرانش با ادعای مراقبت از وی به او تجاوز می‌کنند!!
  • وفهمیدیم که سید قطب دیوانه نبود وقتی در خیابان‌ها فریاد می‌زد که در آن دارو، سمی کشنده است!
  • وفهمیدیم که حازم صلاح ابو اسماعیل، بیمار روانی نبود وقتی جامعه را از گرگ‌ها و روباه‌ها بر حذر داشت!
  • وفهمیدیم که مُلا عمر، ایده‌آل‌گرایی رؤیاپرداز نبود وقتی مملکت خود را با تسلیم نکردن یک مسلمان به کافران از بین برد!
  • وفهمیدیم که بن لادن، تروریست نبود وقتی کلنگش را برداشت تا قبرهای پرسی کاکس و سایکس پیکو را تخریب کند که پس از مرگ محمد بن عبدالوهاب در جزیرة العرب به جای خدا پرستش می‌شد!
  • وفهمیدیم که لباس سفید و ریش بلند نماد یک سلفی منهجی نیستند!
  • وفهمیدیم که مفتی ممکن است یک جلاد باشد!
  • وفهمیدیم که الأزهر امکان دارد کلیسایی بزرگ شود!
  • وفهمیدیم که صفحه‌ی تلویزیون ممکن است به یک مسلسل اسرائیلی مرگبار بدل گردد!