مهم! ۳ ویژه گی از صدها ویژه گی کارنامه ی سیاه«عبدالزمین» و «عبدالدالر» سیاف

مهم! ۳ ویژه گی از صدها ویژه گی کارنامه ی سیاه«عبدالزمین» و «عبدالدالر» سیاف

به قلم؛ تمیم عاصي

بیایید برایتان ۳ ویژه گی خاص دیگر جناب شیخ الحدیث استاذ غاصبان، مفسدان و جنایت کاران جنگی «عبدالزمین» و «عبدالدالر» سیاف را بگویم:

روزگاری که اسدالله خالد وزیر دفاع شد. استاد او و یک جمع از مسولین نظامی را به باغ خود در پغمان خواست و برای شان گفت: من فتوا میدهم که کشتن طالب و‌بمباران خانه های شان جایز و حلال است. این فتوا مخفی بماند. چندی بعد اسد خالد که یک قاتل فطری است در سفارت چین در محفل یاد بود از انقلاب چین زمانیکه یک نفر برایش گفت که در وردک در اثر بمباردمان شما زن و طفل مردم شهید شده است چرا اینگونه می کنید.
اسد خالد در جواب این آدم گفت: «دا حرامونی تول باید ووژل شی. ددی کورنی ورسره. ثواب لری. استاد راته فتوا راکری!». کرزی که از این موضوع خبر شد از همان روز استاد سیاف را «مفتی آیساف» صدا می‌کرد.

در‌انتخابات اول ریاست جمهوری یونس قانونی نتایج انتخابات را نمی پذیرفت. حامی او فهیم خان و سیاف و امثال هم بود. هر قدر میانجیگری شد قبول نمیکرد. خلیلزاد با جمعی از سفیران غربی نزد استاد رفتند که من با یکی از این سفرا همراه بودم. به محض رسیدن به خانه استاد و مانده نباشی بدست یک دیپلمات غربی یک «بکس» دید. خنده کرد و به انگلیسی گفت: اگر دالر است قبول دارم و اگر یورو است دو بکس کنید. و بالاخره ویژه گی خاص الاخص استاد علاقمندی وافر او به زمین و بلند منزل بود. ممتاز آغا و شیر علم خان مامور بودند تا در‌ پغمان، قرغه و کابل زمین و بلند منزل پیدا کنند تا به زور و تهدید غصب کنند.ده ها جریب زمین و خانه مردم تا هنوز بدست اینها غصب است.

پذیرش قوانین شریعت الله شرط مومن بودن است

پذیرش قوانین شریعت الله شرط مومن بودن است

به قلم: براهندک بلوچ

کسانی که برای قوانین سکولاریستی و جامعه ای سکولار تبلیغ می کنند و در ضمن آن مدعی مسلمان بودن هستند لازم است بدانند که الله متعال تمسک به حاکم کردن قوانین و دستورات الله و رسول در امور مختلف زندگی را شرط ایمان قرار داده است و می فرماید: فَلا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيماً(۶۵نساء) قرطبی در تفسیر خویش تحت این آیه و آیات ما قبل می نویسند:

در میان شخصی به ظاهر مسلمان (از دارودسته ی منافقین) و یک یهودی پیرامون قضیه ای نزاع پیش آمد؛ یهودی به مسلمان پیشنهاد داد که نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم بروند تا ایشان قضیه را حل و فصل کنند – زیرا او می‌دانست که پیامبر عدل و انصاف می کنند – اما شخص به ظاهر مسلمان در خواست کرد که پیش کعب بن اشرف برویم (او یکی از علمای یهود بود)، بلاخره شخص به ظاهر مسلمان راضی شد که نزد پیامبر بروند، ایشان صلی الله علیه وسلم به نفع یهودی فیصله کردند.

 شخص به ظاهر مسلمان که بِشر نام داشت راضی نشد و از یهودی خواست نزد ابوبکر بروند تا او نیز نظر خود را اعلان دارند، یهودی پذیرفت و نزد ابوبکر صدیق رفتند؛ ایشان هم طبق فیصله رسول الله حکم نمودند. اما بشر باز هم راضی نشد و دوباره در خواست کرد که اینبار پیش عمر برویم.

 یهودی باز هم پذیرفت و آنها نزد عمر رفتند؛ عمر از آنها استفسار کرد و در توضیح، یهودی گفت: ابتدا بشر تمنا داشت که فیصله خود را نزد کعب بن اشرف ببریم اما من نپذیرفتم و او را متقاعد کردم که نزد محمد صلی الله علیه وسلم برویم، در نتیجه نزد پیامبر رفتیم و ایشان به نفع بنده فیصله کرد، اما بشر راضی نشد و گفت بیا تا به نزد ابوبکر نیز برویم، نزد ایشان رفتیم و او هم به نفع من فیصله کرد، اما باز هم بِشر راضی نشد و گفت بیا تا به نزد عمر برویم. اکنون شما نیز نظر خویش را بگوئید.

عمر از مسلمان پرسید که آیا این چنین است و این یهودی راست می گوید؟ بشر گفت: آری کاملا راست می گوید. عمر فرمود: صبر کنید تا فیصله شما را بکنم، رفت و با شمشیر برگشت و سر بشرِ را از بدن جدا کرد و گفت: چنین است فیصله من برای کسی که حکم پیامبر را نپذیرد. چیزی نگذشت که اولیای دمِ بشر ادعای قصاص کردند و مدعی شدند که عمر یک مسلمان را به قتل رسانده است. الله متعال در تایید این عمل عمر این آیات را نازل فرمود:

« أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعِيداً * وَإِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً (نساء/۶۰-۶۱)آیا تعجّب نمی‌کنی از کسانی که می‌گویند که آنان بدانچه بر تو نازل شده و بدانچه پیش از تو نازل شده ایمان دارند (ولی با وجود تصدیق کتاب‌های آسمانی، به هنگام اختلاف) می‌خواهند داوری را به پیش طاغوت ببرند (و حکم او را به جای حکم خدا بپذیرند)؟!. و حال آن که بدی‌شان فرمان داده شده است که به طاغوت کفر کنند. و شیطان می‌خواهد که ایشان را بسی گمراه کند

الی قوله تعالی:«فَلا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيماً » سوره نساء (۶۵) ‏امّا، نه! به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن بشمار نمی‌آیند مگر زمانی که در اختلافات و درگیریهای خود تو را به داوری نطلبند و سپس ملالی در دل خود از داوری تو نداشته و کاملاً تسلیم (حکم و قانون شریعت الله) باشند.[تفسير القرطبي، ٢٦٦/٥]

به این ترتیب آیات فوق به اثبات رساند که شخصی از دارودسته ی منافقین یا سکولار زده ها که عمر آنرا به درک واصل کرده اند یک مسلمان موحد نبوده بلکه یک سکولار زده و از دارودسته ی منافقین  بود که در گمان باطل خود، خویش را مسلمان پنداشته بود (يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا) ؛ زیرا (يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ) او اراده کرده بود حکم و قانون و داوری را به نزد طاغوت (کفار) ببرد در حالی که ( أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ)الله متعال دستور داده بود که باید به طاغوت  کفر کرد. و حتی این کفر کردن را شرط صحت توحید قرار داده بود؛ آنجا که می فرمایند:

« فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» (بقره ۲۵۶) کسی که به طاغوت (شیطان و بتها و معبودهای پوشالی و هر شخص کافری که  در مقابل احکام الهی اطاعت شود) کفر کند و به خدا ایمان بیاورد، به محکم‌ترین دستاویز چنگ زده است.

طاغوت در قرآن و سنت یعنی کافر و بعد از شیطان و در میان انسانها کفار اصلی به ۵ دسته تقسیم می شوند که باید به آنها کفر کرد: الَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَىٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (حج/۱۷) ۱- یهودیان ۲- مندائیان ستاره‌پرست ۳- نصرانی ها(مسیحیان)  4- زردشتیان  5-  مشرکان (سکولاریستها) . پس ابتدا باید بعد از شیطان به این ۵کافر کفر کرد و ردشان کرد و بعد ایمان به الله را اعلام کرد و ایمان پذیرفته می شود.

بنابراین تنها ادعای اسلام هیچ فایده‌ای به او نداد و خون خواهی اولیای او نیز رد شد. و در آخرین آیه (فَلا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى….) یک ضابطه کلی برای تمام مدعیان اسلام بیان کرد، و آن اینکه پذیرفتن تحکیم الله و رسول، آنهم  از روی صدق دل، شرط مومن شدن است؛  و کسی که برای نظام های غیر اسلامی تلاش کند و در پی تحکیم آنها در مناطقی از زمین الله باشد هیچ بهره ای از ایمان و اسلام ندارد.

پس سکولارها قبل از هر چیز باید در مورد ایمان خود اندکی سر تامل فرو ببرند و مطمئن شوند که آیا مسلمان هستند یا نه؟! امکان ندارد یک شخص مسلمان باشد اما برای روی کار آمدن حکومت سکولار فعالیت کند.

مولوی عبدالحمید، خطیب مسجد مکی زاهدان، و بازی در پازل جنگ روانی و تبلیغی صهیونیستها

مولوی عبدالحمید، خطیب مسجد مکی زاهدان، و بازی در پازل جنگ روانی و تبلیغی صهیونیستها

به قلم: آغسار تورکمن

فلسطین بخشی از سرزمینهای مسلمین است که در امپیراطوری عثمانی تحت عنوان «استان بیت المقدس» از آن یاد می شد. بعد از جنگ جهانی اول و در ۲۶ شهریور ۱۲۹۵ش پیمان سری سایکس پیکو امضا شد؛ براساس این پیمان استانهای عربی امپراطوری عثمانی بین بریتانیا و فرانسه تقسیم می‌شد و به این شکل استان بیت المقدس یا فلسطین کنونی به اشغال انگلیسی ها در آمد، حکومت سکولار انگلیس نیز که تمام صهیونیستهای سکولار اروپا را سازماندهی کرده بود و این صهیونیستها نیز با شعارهای نژاد پرستانه و حتی مذهبی توانسته بودند یهودیان اروپا و خاورمیانه و غیره را به فلسطین اشغال شده کوچ بدهند در تاریخ ۱۵ مهٔ ۱۹۴۸ اعلام کردند که از فلسطین خارج می شوند اما یک روز قبل از این، تأسیس کشوری جعلی از این مهاجرین تحت عنوان اسرائیل اعلام شد. به این شکل کفار سکولار جهانی به رهبری انگلیس توانستند با جایگزین کردن سکولاریستهای صهیونیست غیر بومی و مهاجر بر اشغال بخشی از سرزمینهای اسلامی رسمیت ببخشند.

در برابر این اشغالگری آشکار بیگانگان سکولار، در حالی که حکومتهای سکولاری چون ترکیه  سالهاست که اشغالگری صهیوینستها بر بخشهایی از فلسطین را به رسمیت شناخته اند و دولتهای دست نشانده و مزدور عرب به همراه مفتی های درباری آنها نیز خواهان به رسمیت شناختن رژیم سکولار صهیونیستی بر فلسطین اشغالی با شعار فریبنده ی «صلح» و ایجاد روابط با «یهود اهل کتاب» هستند و به صورت رسمی یا غیر رسمی در «جبهه»ی صهیونیستها قرار گرفته اند، جبهه ی اهل جهاد و مقاومت مومنین هرگز حاضر نشده اند موجودیت این رژیم مصنوعی و اشغالگر را به رسمیت بشناسند.

پس، اشغالگران مهاجر صهیونیست که خود را بر فلسطین تحمیل کرده اند سرزمینشان در اروپا و سایر کشورهاست و کسی نمی تواند سرزمین اشغال شده و غصبی مسلمین را به این مهاجرین اشغالگر ببخشد؛ این واقعیتی است که تمام دنیا بر آن اقرار دارد و در این روزها که جوانان نسل جدید فلسطینی با خون خود، شهادتنامه عدم پذیرش دولت اشغالگر را امضا می‌کنند می بینیم که از داخل ایران از سوی خطیبی رسانه ای با نام عبدالحمید اسماعیل زهی سخنانی گفته می شود که سالها قبل مفتی های آل سعود و مصر و اردن و غیره چنین سخنانی را گفته اند. این خطیب در نماز جمعه ی ۷ بهمن ۱۴۰۱ش می گوید:

” مردم ایران در فلسطین هم خواهان صلح اند، و معتقد اند که حکومت اسرائیل و مردم فلسطین صلح کنند، و از فلسطینی ها به یک حکومت مستقل برسند، دو تا حکومت مستقل باشند، هم فلسطین به هر حال حکومت مستقله داشته باشه و بر سرزمینش حاکم باشه، و اسرائیل جدا باشه و حکومت خودش را داشته باشه، و با هم صلح داشته باشند.”

این سخنان مولوی عبدالحمید دقیقاً بر خلاف سخنان قبلی اوست که بر جهاد در فلسطین تاکید داشت اما ظاهراً در این «بازی کثیف»ی که به تازگی در تجارت با دین و جان و موجودیت مسلمین و بخصوص بلوچها شروع کرده اینهم بخشی از نقشه و پازل اوست. پازلی که در آن عده ای در بخش جنگ تبلیغی و روانی و جنگ سرد به نفع آمریکا و صهیونیستها فعالت دارند و عده ای نیز در بخش جنگ گرم و خرابکارانه نقش بازی می کنند که نمونه ی آن حمله ی پهبادی دیشب به مرکز نظامی اصفهان بود.   

مولوی عبدالحمید لازم است قبل از سخن در این زمینه ها ابتدا کمی تاریخ و بخصوص فقه اسلامی بر اساس مذهب حنفی مورد پذیرش بلوچها را بخواند بعد دهان باز کند، چون بلوچها او را به عنوان نماینده ی مذهب خودشان می شناسند؛ به دنبال آن مشخص کند که به نمایندگی از سوی کدام یک از مردم ایران سخن می گوید؟ او نماینده ی کدام طیف از مردم ایران است که می گوید: مردم ایرن چنین و چنان می خواهد؟

این طرح دو دولتی و بخشش زمین مسلمین به مهاجرین صهیونیست اشغالگر هم راه حل کفار سکولار غربی جهت به رسمیت شناختن و پذیرش موجودیتی به‌نام حکومت اسرائیل است که این مولوی حنفی مذهب بیانش می کند که این خیانت آشکار نه تنها بر خلاف عقاید اهل سنت است بلکه مورد پذیرش هیچ انسان آزاده ای نیز نیست.

کفار  برای امارت اسلامی افغانستان به چه نوع از اسلام راضی هستند؟ پیشنهاد زلمی خلیل زاد به طالبان: اسلامی شبیه اسلام مولوی عبدالحمید

کفار  برای امارت اسلامی افغانستان به چه نوع از اسلام راضی هستند؟ پیشنهاد زلمی خلیل زاد به طالبان: اسلامی شبیه اسلام مولوی عبدالحمید

به قلم: براهدک بلوچ

سیاستهای اداری و حکومتی دارالاسلام همچون سایر دارالکفرها بر دو محور سیاستهای داخلی و خارجی بنا شده است و دارای اصول و قواعد و قوانین خاص خودش است. حالا عده ای می خواهند نشان دهند که هم تابع اصول و قوانین سکولاریستی سازمانهای به اصطلاح حقوق بشری هستند و به این شکل می خواهند کفار سکولار را از خود راضی کنند و هم خود را اسلامی و مردمی نشان دهند و هم خود را ناصح حکومت اسلامی بدانند و به این شکل در حکومت کردن دست داشته باشند، و هم نشان دهند دین خود را نفروخته اند و مسلمان هستند…

الله متعال در مورد یهودی ها و مسیحی‌ها فرموده است که اینها هرگز از تو راضی نخواهند شد مگر اینکه ( دین خود)  را رها کنی و به دین آنها بپیوندی…:وَلَن تَرۡضَىٰ عَنكَ ٱلۡيَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمۡۗ قُلۡ إِنَّ هُدَى ٱللَّهِ هُوَ ٱلۡهُدَىٰۗ وَلَئِنِ ٱتَّبَعۡتَ أَهۡوَآءَهُم بَعۡدَ ٱلَّذِي جَآءَكَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِۙ مَا لَكَ مِنَ ٱللَّهِ مِن وَلِيّٖ وَلَا نَصِيرٍ/ و هرگز يهوديان و مسيحيان از تو راضى نمى شوند تا اينكه از ملتشان پيروى كنى بگو: در حقيقت، هدايت خداست كه هدايت واقعى است و بى گمان، اگر پس از آن علمى كه براى تو حاصل شده است، از هوس هايشان پيروى كنى، در برابر خدا هيچ يار و ياورى نخواهى داشت.

سکولاریستها(مشرکین) نیز هرگز از مسلمین راضی نخواهند شد تا زمانی که مسلمین از محتوا و مفاهیم چهار گانه ی دین خود یعنی از: ۱- قدرت حکومتی ۲- قانون و برنامه ۳- مجازات و پاداش ۴- اطاعت کردن از این قدرت حکومتی و قوانین اسلامی دست بکشند و مثل مسیحی ها و یهودی ها این ۴ معنی و مفهوم را تحویل سکولاریستها دهند.

زمانی که یهودی ها یا نصرانی ها یا مسلمین به این درجه رسیدند آنوقت است که رضایت سکولاریستها را به دست می آورند و مورد تائید آنها هستند. در میان منتسبین به تشیع و تسنن از این انسانهای تهی شده که تماماً در دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها جایی می گیرند چنین افرادی وجود دارند. در میان بلوچهای ایران مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی خطیب و مدیر مدرسه ی مسجد مکی زاهدان یکی از این افراد است.

زلمی خلیل‌زاد نماینده پیشین وزارت خارجه امریکا برای صلح افغانستان امروز ۱دلو/ بهمن ۱۴۰۱ش در توییتی پیوند ویدیویی از سخنان مولوی عبدالحمید که دیروز در نماز جمعه بیان کرده بود  به امارت اسلامی افغانستان پیشنهاد داده است که به گفته‌های مولوی عبدالحمید گوش دهند.

مولوی عبدالحمید زمانی که در جمعه ی قبل می گوید برایش عقیده و حتی اهل سنت برایش مهم نیست و تنها انسانیت (اومانیسم) برایش مهم است تیر خلاصی به منهج و فقه اسلامی زده است و آشکارا از سکولاریسم حمایت کرده است چون سکولاریسم بر اومانیسم یا انسان مداری بنا شده است همچنانکه اسلام بر الله مداری بنا شده است؛ به همین دلیل به صراحت از بهائی ها حمایت می کند و تمام ارزشهای حکومت اسلامی و حتی قوانین شریعت را نیز زیر سوال می برد و در اغتشاشات ۱۴۰۱ش فاحشه ها و مفسدین و خائنین در ایران نیز در کنار سایر هم کاسه هایش عملاً در جبهه ی این مفسدین قرار گرفتند و سخنانی را بر زبان راندند که نه تنها بر خلاف فقه اهل سنت بود بلکه مخالف امنیت ملی کشور نیز به شمار می روند؛ با این حال احمقهای میان اهل سنت نیز به بهانه ی مختلفی چون مخالفت با حکومت ایران به همراه سایر کفار برایش دست می زنند و هورا می کشند!!

به عنوان مثالی دیگر در همین نماز جمعه ی دیروز رسماً اعلام کرد که باید همچون کشورهای دیگر قوانین دارالاسلام نیز تغییر کنند! یعنی به نظر شما این شخص نمی داند که قوانین شریعت الله مثل قوانین سکولاریستی نیستند که بر اساس میل و آرزوی مردم تغییر کنند و قوانین شریعت الله از زمان پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم تا روز قیامت ثابت هستند؟ چرا می داند اما در حال مغالطه و عوام فریبی است.

زلمی خلیل زاد این شخص مورد اطمینان آمریکای جنایتکار و سایر کفار که این روزها به عنوان رابط سازمان سیا در منطقه حضور دارد، آخرین پیامش به امارت اسلامی افغانستان این است که به سخنان مولوی عبدالحمید گوش دهند!

آیا کم هوش ترین مسلمان هنوز بیدار نشده است تا بداند امثال مولوی عبدالحمید خطیبهای رسانه ای هستند که دارند با دین و جان و مال و ناموس مسلمین بازی می کنند و مروج اسلام مورد پذیرش و تائید آمریکا هستند؟!!

‏ امنیت افغانستان را بخاطر چه و به کدام دلیل خراب می کنند؟

مولوے امیرخان متقے وزیر امور خارجهٔ امارت اسلامے افغانستان خطاب به فرقه ی نجدی دوله ( داعش) :

امنیت افغانستان را بخاطر چه و به کدام دلیل خراب می کنند؟

ایا در کشور ما کفر، شرک، اشغال، ګناه کبیره و کدام عمل دیگر ناشایسته در ملاء عام هست که بخاطر دفع آن باید جنگ کرد و خون ریخت؟

داعشی ها ایمان به کتاب الله ‌و سنت رسول الله (ص) دارند؟

اگر بلی پس دلیل این جنایات انها چیست؟

جهالت فرقه ی نجدی دوله (داعش) در انتخاب مسیر رفتن به بهشت

جهالت فرقه ی نجدی دوله (داعش) در انتخاب مسیر رفتن به بهشت

به قلم : عبدالحمید نورزایی ( با اضافاتی توسط فضل احمد هراتی)

گروه دوله (داعش) یکی از فرقه های نجدی است که از تفکرات محمد بن عبدالوهاب و علمای دعوت نجد پیروی می کند .

جالب است بدانید که :

  • نجدی های ترکستان شرقی  چینی های اشغالگر را رها می کنند و می ایند تا چینیها را در افغانستان بکشند وخود را منفجر کنند ….
  • نجدی های کشورهای دست نشانده و سکولار می ایند تا در افغانستان اسلام را اجرا کنند و خود را منفجر کنند….
  • نجدی ها ازتاجیکستان با حکومتی سکولار و وحشی می ایند تا برای رفتن به بهشت و برپایی حکومت اسلامی خود را در افغانستان منفجر کنند…
  • نجدی ها از مراکز فساد و فحشا لاهور و پنجاب حکومت سکولار و مزدور پاکستان رد میشوند تا با انفجار خود در کابل شریعت اسلام را تطبیق کنند …
  • نجدی ها از پایګاه نیروههای امریکایی رد میشوند تا خود را در مساجد شیعیان افغانستان منفجر کنند …
  • نجدی ها طالبان را مرتد میدانند چون شیعیان را اجازه داده تا در حکومت نقش افرینی کنند و چرا امنیت و اسایش شهروندان شیعه را تامین کرده اند….
  • نجدی ها حکومتهای سکولار و جنایتکار ترکیه و تاجیکستان و آذربایجان را رها می کنند و از کنار آنها به سلامتی عبور می کنند تا خود را به شاهچراغ شیراز برسانند و در انجا مسلمین زن و مرد و پیرو وجوان غیر مسلح و نمازگذار را قتل عام کنند.

این پاره ای از از تفکرات مسموم نجدیت به صورت عام در مورد مسلمین مخالف خودش و تفکرات خاص فرقه ی نجدی دوله (داعش) در مورد مسلمین مخالف خودش است.

این مسیری است که نجدیت برای رفتن به بهشت برای خودش انتخاب کرده است، با مشغول کردن خود به مسلمین و ضربه زدن به اهل دعوت و جهاد در میان مومنین و رها کردن کفار اصلی و مرتدین سکولار محلی.

نجدیت با برداشت اشتباهی که از مشرک و مشرکین و عبادت و بدعت و توحید و شرک و… دارد و با برداشتن عذرهای معتبر برای مسلمین از زمان پیدایش آن تا کنون به همین شکل مسیر رفتن به بهشت را وارونه انتخاب کرده اند.  

رفتار عز بن عبدالسلام را با فتوای علمای درباری و نجدی آل سعود بسنج

رفتار عز بن عبدالسلام را با فتوای علمای درباری و نجدی آل سعود بسنج

به قلم: محمد اسامه

همه می دانیم که آل سعود یکی از تمویل کننده های اصلی کفار سکولار جهانی در جنگ با مسلمین در سراسر دنیاست  و در هر جای سرزمینهای اسلامی که مجاهدی کشته می شود یا سرزمینی متعلق به مسلمین اشغال می شود بدون شک یا دلارهای آل سعود در ان مشارکت دارند یا اسلحه و گلوله های آل سعود و یا تائید و حمایت دیپلماسی آل سعود.

در کنار این ما شاهد فتوای مفتی های نجدی و درباری آل سعود در تائید تمام این جرمها و سکوت در برابر تمام مفاسد داخلی این کشور هستیم و حتی همین مفتی های نجدی فتوای حضور ارتش کفار سکولار ناتو و آمریکا در شبه جزیه عربستان و اشغال سرزمین حرمین توسط این کفار را دادند!! لا حول و لا قوه الا بالله.

در اینجا شما را به تصویری تاریخی دعوت می کنم تا فرق بین این دجالهای نجدی را با علمای ربانی متوجه شوید. رفتار عزبن عبدالسلام (معروف به سلطان العلماء) با ملک الصالح ایوب نمونه ای میان هزاران مثال است.

 ملک الصالح بر شام حکومت می‌راند و به سبب اختلافی که بین او و برخی از عموزاده‌هایش پیش آمد در برابر نصاری از برخی از قلعه‌ها عقب نشینی کرد. پس از این واقعه عزبن عبدالسلام روز جمعه در جامع اموی (مسجد جامع مشهور دمشق) خطبه گفت و اینگونه دعا کرد: «یا رب این امت حکومتی قرار بده که در آن اهل طاعتت عزیز شوند و اهل معصیتت ذلیل گردند و در آن به معروف امر شود و از منکر نهی شود» و فتوا به عدم جواز فروش اسلحه به نصاری، که اسلحه خود را از دمشق می‌خریدند داد.

سلطان از این مساله خشمگین شد و دستور به حبس عز بن عبدالسلام داد. پس از آن سلطان یکی از نزدیکان خود را به نزد او فرستاد تا برایش وساطت کند [آن شخص] به سلطان العلماء گفت: من برایت نزد سلطان وساطت می‌کنم تا تو را آزاد کند ولی تنها از تو یک چیز می‌خواهم و آن این است که از سلطان عذرخواهی کنی و سرش را ببوسی. عزبن عبدالسلام در جوابش گفت: «مرا رها کن ، به الله قسم راضی نیستم که سلطان دستم را ببوسد! الله مرا از وضعیتی که شما در آن هستید نجات داده است، ای قوم من در یک وادی هستم و شما در یک وادی دیگر.»

سلطان برای دیدار با فرمانده نصاری به نزد آنان رفت و عزبن عبدالسلام را نیز به همراه خود برد اما او را در خیمه ای حبس کرد.

در حالی که سلطان در مجلس نصاری بود صدای عزبن عبدالسلام که در خیمه خود در حال قرائت قرآن بود به گوششان رسید؛ سلطان گفت: آیا می‌دانید این صدای کیست؟ گفتند: خیر، گفت: این از بزرگترین کشیشان ماست (و نگفت از بزرگترین علمای‌ما) می‌دانید چرا او را حبس کرده ام؟ گفتند: خیر، گفت: چون به عدم فروش سلاح به شما فتوا داده است، نصاری در پاسخ او گفتند: به الله اگر او هم کشیش ما بود پاهایش را می‌شستیم و آبش را می‌نوشیدیم! سلطان که این را شنید از کار خود شرمگین شد و دستور به آزادی سلطان العلماء داد.

اینها علمای مسلمین در قرون گذشته بودند و امروزه ما و شما نیز شاهد خطبائی دجال صفت در لباس علماء هستیم که ….

امارات متحده عربی و نقش آن در جنگ با اسلام / برخی از حقایق در مورد امارات متحده عربی

امارات متحده عربی و نقش آن در جنگ با اسلام / برخی از حقایق در مورد امارات متحده عربی

نویسنده: سلیمان بلغاری

مترجم : انجمن  ” اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف ” بیساران

امارات متحده عربی از رژیم مبارک در هر سال حدود ۱۲ میلیارد دلار، عمدتا فرآورده های نفتی کمک کرده است. پس از انقلاب و سرنگونی مبارک ، امارات به طور کامل کمک های خود را به مصر متوقف نمود اما. پس از کودتای نظامی از حکومت سکولاریستهای کودتاگر پشتیبانی می کند.

ایالات متحده آمریکا را در بحران اقتصادی در سال ۲۰۱۰ کمک کرد،و  توافق برای خرید تسلیحات به ارزش ۲۰۰ میلیارد دلار را برای نجات آمریکا امضا کردند.

ایالت آریزونا آمریکا را پس از طوفان معروف در سال ۲۰۰۸ در حدود ۱۰ میلیارد دلار،جهت  بازسازی تمام مدارس در آن ایالت کمک کرده است.

امارات متحده عربی از ابتدای انقلاب در سوریه  کسانی که در حال کار در کشورش بودند و علیه بشار اسد، اخراج کرد. برای سوریه ای ها در امارات متحده عربی  انتقال پول به هیچ جا امکان پذیر نیست.

امارات متحده عربی در جنگ صلیبی در برابر مسلمانان مالی در حدود ۷ میلیارد دلار  فرانسه را کمک کرد –  این پول برای کمک به فرانسه در جلوگیری از استقرار شریعت توسط مسلمانان در آن سرزمین فرستاده شد .

امارات متحده عربی برای مخارج به اصطلاح سال نو مسیحی نزدیک به ۲ میلیارد دلار خرج کرد .

امارات متحده عربی یک پناهگاه برای همه ی فراریان  از  قانون  مانند أحمد شفیق، جنایتکاران جنگ و خانواده بشار اسد است.

امارات متحده عربی، لانه ای  برای سازمان های اطلاعاتی ایالات متحده و غرب در منطقه است. پس از سرنگونی مبارک، همه دستگاه ها از مصر به امارات متحده عربی منتقل شد.

امارات متحده عربی مرکز مالی برای پول شویی و تجارت اسلحه، و همچنین به عنوان فحشا است. و با یک سفر به دبی شما می توانید از تمام این واقعیتها مطمئن شوید .

امارات جنایتکار معروف جنگی صرب به اتهام نابودی مسلمانان را با مبلغی بسیار ناچیز و بدون مشکل در حدود ۴۰۰ دلار  پذیرا شد .

امارات متحده عربی دانشمندان و طرفداران مسلمانان مانند إبراهيم مرزوقی ، حسین جابر و دیگران از امارات متحده عربی اخراج نمود و علاوه بر آن بسیاری دیگر که اشتیاق خود را برای نماز و تعهد به اسلام نشان می دادند نیز  اخراج شدند.

به درخواست پوتین، امارات متحده عربی استقبال دوستانه ای  از قدیروف مرتد حاکم مزدور چچن نمود وبا کمک مالی به آنها و استقبال از  “بزرگان” جعلی و ریاکارش بر علیه مسلمین و درخدمت مرتدین اقدام نمودند .  

ولیعهد ابوظبی محمد بن زاید قسم می خورد که جهت سرنگونی اخوان از حکومت مصر هرتلاشی بکند ، حتی در صورتی که منجر به صرف تمام  بودجه ابوظبی باشد . و به وعده اش نیز عمل کرد .

امارات حامی پر پاقرص  مبارزات انتخاباتی فرانسه علیه مسلمانان در مالی بود ، علاوه بر آن یک حامی مطمئن برای هر سازمان  جنایتکاری  چون بلاک وتر  آمریکائی  در بغداد است.

در امارات متحده عربی آمریکایی ها یک پایگاه  برای سازمان اطلاعاتی سیا در جبل علی  جهت  بازجوئی ، شکنجه از همه زندانیان: مجاهدین و کسانی که “مشکوک” به شرکت در جهاد، یا فقط مسلمانانی،  که سازمان سیا آنها را در “لیست سیاه” خود قرار داده است .

تمام جلسات باشگاه اللوتري و شیرها (  الليونز  ) در امارات متحده عربی برگزار شده است.

در امارات متحده عربی کلیساهای و معابد بودایی ساخته شده ، علارغم آنکه ، آخرین دستورات رسول الله  صلی الله علیه وسلم  قبل از مرگ خود این بود که همه کافران را از شبه جزیره عربستان خارج کنید .

سوال این است: امارات متحده عربی به چه دین یا ملتی  تعلق دارد ؟

آل سعود با فتوای علمای درباری نجدی خود در حال قتل عام مجدد علمای اهل سنت

عربستان سعودی که توسط علمای نجدی و حکام آل سعود اداره می شود در میان کشورهای دنیا بیشترین علمای زندانی اهل سنت را در خود جایی داده است و بیشترین علمای اهل سنت در این کشور اعدام می شوند.

در تازه ترین رویداد، آل سعود با فتوای علمای نجدی و درباری خود حڪم قتل ۱۵ زندانے عقیدتے دیگر را صادر ڪرد که در میان آنها چند نوجوان زیر سن قانونی نیز وجود دارند .

مقامات ریاض با پشتوانه ی فتواهای علمای نجدی در حالی حڪم اعدام ۱۵ زندانے عقیدتے را صادر ڪرده‌اند که با صدور این احڪام تعداد افراد عالم و عقیدتی اهل سنت در معرض خطر مرگ در این ڪشور به ۵۳ نفر رسانده است ڪه دست‌ڪم ۸ نفر آنها ڪودک و نوجوان هستند.

آیا روزی می رسد که مسلمین جلو ڪشتار دسته جمعے علمای ربانی اهل سنت توسط نجدی های آل سعود را بگیرند؟

علمای اهل جهاد و القاعده در عربستان سعودی

علمای اهل جهاد و القاعده در عربستان سعودی

به قلم: ابوعبدالله جاف جوانرو

این روزها عده ای سعی دارند با برجسته کردن دیدگاههای عده ای به  دارالاسلام و اهل جهاد لطمه بزنند . این دسته در همان قدم اول می خواهند این افراد را به هر شکلی شده به یکی از جریانات جهادی مثل القاعده و … بچسبانند هر چند این افراد تنها تعریفی از مثلا اسامه بن لادن کرده باشند در جنگش با آمریکا .

در کل باید دانست که جنگ خليج فارس (۱۹۹۶-۱۹۹۰) مهم ترين واقعه در تاريخ اسلام گرايي عربستان سعودي بود و به تشريح سياست داخلي متعاقب عربستان کمک مي نمايد. رياض با دعوت از نيروهاي چند مليتي به رهبري ايالات متحده آمريکا براي استقرار در خاک عربستان به تهاجم آگوست ۱۹۹۰ کويت توسط عراق پاسخ داد. وعاظ اصلاح طلب ديگر انتقادشان را به روشنفکران ليبرال يا نهاد سلفی مدخلی  محدود نکردند بلکه شروع به مورد خطاب قرار دادن دولت و نهادهايش نمودند.

روحانيون صحوه سلمان العوده و سفر الحوالي خطابه هاي پر حرارتي را ارائه دادند که دولت را به خاطر اجازه دادن به ارتش کفر براي استقرار در خاک سعودي مورد انتقاد قرار مي داد.محبوبيت آنها به سرعت افزايش يافته و تعداد بسيار زيادي از نوارهاي ضبط شده آنها در سراسر کشور منتشر گرديد. آنها که آشکارا با رژيم مخالفت مي کردند، نا رضايتي عمومي را عمده کردند و از اعتباري بسيار فراتر و بيشتر از روحانيون رسمي برخوردار گرديدند. دانشگاه ها- از اژدهاي اوليه صحوه- داراي زمينه هاي فراوان عضو گيري براي نارضايتي سياسي بودند. روشنفکران در گروه هاي کوچکي گردهم مي آمدند که توسط اساتيد اسلام گرا براي بحث درباره امور ملت سازماندهي شده بودند.

در مارس ۱۹۹۱، تعدادي يک تقاضانامه نوشتند که نهايتاً به امضا بيش از ۴۰۰ روشنفکر ديني رسيد- در ميان آنها اعضا نهادهاي رسمي و همه وعاظ برجسته اصلاح طلب وجود داشت- و به ملک فهد ارسال گرديد. در سپتامبر ۱۹۹۲، ۱۰۷ عالم ديني يک «اندرزنامه» (مذکره نصيحه) کوچک تري را تدارک ديدند. اسلام گراها طي اين اندرزنامه دو سري تقاضا را تدوين نمودند: اول حاکميت قانون، مشارکت سياسي و احترام به بشر (همان طور که شريعت تعريف کرده است)؛ دوم کنترل مؤثر نهادهاي ديني بر دولت و جامعه.

تصميم سال ۱۹۹۳ اسلام گرايان براي تأسيس «کميته دفاع از حقوق شرعيه » (CDLR) عکس العمل تند حکومت را برانگيخت، به نحوي که در سال ۱۹۹۴ منجر به دستگيري الحوالي و العوده گرديد. واکنش پيروان آنها- تجمع اعتراض آميز در زادگاه العوده يعني بريده  موج ديگري از دستگيري ها را موجب شد. اغلب اعضاي کميته دفاع از حقوق شرعيه زنداني شدند؛ محمد المسعري و سعد الفقيه، به لندن يعني جايي که شعبه اي از جنبش در تبعيد را در آن تأسيس کردند، فرار کردند. …

در همین احوال يک فرايند جديد اسلام گرايي سلفی که اغلب به عنوان سلفي جهادي معرفي مي شد، حول علمايی از قبيل ناصر الفهد، حمود الشعيبي و علي الخضير بروز کرد. آنها که بدواً در بريده مستقر بودند، پيرواني را از ميان جهادي ها و معترضين به خود جذب نمودند.. آنها با مخالفت  با منحرفینی که در قالب ميانه روي و لیبرالیسم  فرو رفته بودند همه را به جهاد عليه يهود و نصاري فراخوانده، حملات ۱۱ سپتامبر را توجيه کردند و مورد تمجيد و تکريم قرار دادند و ….

 در ۱۴ اکتبر ۲۰۰۳، رهبر جنبش اصلاحات اسلامي در عربستان سعودي، سعد الفقيه، از پيروان خود خواست در مقابل برج پادشاهي (مملکه) در رياض که محل برگزاري يک کنفرانس حقوق بشر بود، دست به تظاهرات بزنند. طبق گزارشات صدها تن به اين تظاهرات پيوستند که موجب تعجب ناظران شده و منجر به آن شد که برخي به اين نتيجه برسند که حضور سازمان ها در عربستان سعودي از آنچه قبلاً تصورش مي رفت قوي تر بوده است.

پس حالا خواننده گان باید بدانند که این دو نفر چه کسانی هستند و ارتباط انها با القاعده و مجاهدین چگونه بوده است؟ جریانی که معتقد است که باید از طریق اصلاحات به پیش رفت و جریانی که اصلاحات را ناکارآمد و انقلاب و تحکیم شریعت را یگانه چاره می داند. چون اگر ارتباط داشتند قطعا به یمن می رفتند که در آنجا القاعده قوی است نه به لندن .