دعوت به اجتهاد جمعی ضرورت زمان ما

دعوت به اجتهاد جمعی  ضرورت زمان ما    

دکتر احمد نعمتی هورامی

می توان «اجتهاد» را به دو نوع دیگر تقسیم کرد:

۱- اجتهاد فردی.

۲- اجتهاد جمعی.

در این موضوع شکی نیست که شریعت اسلامی به این دو گونه اجتهاد مجال و فرصت می دهد و بسیاری از بزرگان فقها و مجتهدین، امثال امام اوزاعی، شافعی و مالک رحمهم الله و نیز بسیاری دیگر از پیشوایان دین در عرصه ی اجتهاد فردی، فعال بوده اند و به لطف پروردگار ثمرات و دستاورد اجتهاد آنان مورد قبول عامه ی مردم قرار گرفته و در ممالک اسلامی گسترش یافته است.

اما در اوایل اسلام میان بزرگان فقها و اصحاب به ویژه خلفای راشدین روش «اجتهاد جمعی» رایج بود؛ آنان به هیچ وجه به تنهایی اقدام به اجتهاد فردی نمی نمودند و هر گاه موضوعی پیش می آمد که بیان حکم آن لازم می بود، در مجمعی از اهل علم و فقه مطرح می شد تا هر یک از آنها بر اساس قرآ ن و سنت، و آگاهی خود در مورد آن تحقیق و بررسی کند و پس از مشورت و مقایسه آراء، به نتیجه نهایی دست می یافتند.

امام «بخاری»،«دارمی» و «بیهقی» نقل می نمایند که: « هرگاه موضوعی به حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه محول می گردید، به کتاب خداوند مراجعه می نمود، چنانچه حکمش را در آن می یافت، آن را به اجرا می گذاشت؛ اگر در قرآن حکم آن را نمی یافت، به سنت رسول خدا (ص) مراجعه می فرمود و چنانچه حکمش را در سنت می یافت آن را به اجرا می نهاد.

اما چنانچه حکم موضوع را در قرآن و سنت نیز نمی یافت، بزرگان و عالمان را فرا می خواند و در مورد آن با ایشان مشورت می نمود و چنانچه به نتیجه ای دست می یافتند آن را عملی می کردند.»

امام باقلانی هم می گوید:

« عمر بن خطاب ــ رضی الله عنه ــ تنها پس از مطرح نمودن موضوعی در مجمعی از اصحاب و مشورت با آنان حکمش را به اجرا می نهاد. در عین اینکه ایشان از فضیلت و فقاهت و بصیرت سرشاری در استنباط احکام و طرق قیاس، برخور دار بوده اند.»

امام سرخسی نیز، در کتاب «المبسوط» می فرماید:

«گاهی خلفای راشدین به مدت یک ماه موضوعی را به بحث و بررسی می گذاشتند. امام عامر شعبی روایت می نماید که گاهی موضوعی به عمر بن خطاب محول می گردید و او قریب یک ماه در این خصوص تحقیق و بررسی می کرد و با اصحاب رسول خدا (ص) مشورت می نمود.»

مهمترین مسائلی که خلفای راشدین و دیگر اصحاب رسول خدا (ص) در مورد آن از طریق اجتهاد جمعی تصمیم گیری نمودند، عبارتند از:

۱-     جمع آوری قرآن.

۲-     مقابله با کسانی که از پرداخت زکات سر باز می زدند.

۳-     میراث مادر بزرگ.

۴-     عدم تقسیم زمینهای «سواد العراق».

و بسیاری از مسائل دیگر …

پس از آن می بینیم که امام ابوحنیفه رحمه الله هیئتی بزرگ از علما، فقها، محدثین، کارشناسان« جرح و تعدیل»، مفسرین، علمای لغت و علم کلام تشکیل داد و به تدوین مذهب حنفی پرداخت که به تبلور بهترین نوع اجتهاد جمعی در عصر تابعین و تابع تابعین انجامید.

اما این راهکار اجتهاد جمعی که امام ابوحنیفه وضع نمود پس از او ادامه نیافت؛ و چنانچه بر همان روال ادامه می یافت، دستاورد های بسیار مفیدی را برای مسلمانان به دنبال می داشت.

از طرف دیگر افتخار احیای این روش پسندیده در سالیان اخیر به سلاطین عثمانی بر می گردد که هیئتی از علما را در این خصوص گرد آوردند و بدون تردید، تدوین مجله «الاحکام العدلیه» توسط آن عالمان گام ارزشمندی بود در راستای احیای اجتهاد جمعی در عصر حاضر.

دلایل ضرورت اجتهادجمعی      

۱- میان مسلمانان عالمان و فقیهانی که نهاد علم، معرفت، اخلاق و تقوا باشند و فتوای آنان مورد قبول اکثریت مردم باشد ــ همچنان که در مورد برخی از علمای پیشین اینگونه بود ــ وجود ندارند.

۲ – مسلمانان در میان ۴۷ کشور به ظاهر مستقل و جدا از هم متفرق و پاره پاره شده اند و چنانچه«اجتهاد فردی» بر همان روال گذشته ادامه یابد، به جز تفرقه و تشتت بیشتر، نتیجه ای را در بر نخواهد داشت. در آن صورت اجتهاد پاکستانی ها با مصریان متفاوت خواهد بود. و نتیجه ای که علمای سعودی کسب خواهند کرد ممکن است با نتایج علمای الجزایر دو چیز متفاوت از هم باشند. و گاهی این اختلاف از دایره ی معقول و مورد پسند شریعت اسلامی فراتر خواهد رفت و زمینه را برای دشمنان اسلام فراهم خواهد نمود تا بیشتر از گذشته ها از اختلافات موجود در میان ما بهره برداری نمایند.

۳ – دخالت حکومت ها در تمامی شئون اجتماعی، موانع سنگینی را بر سر راه اجتهاد فردی و اظهار نظر آزادانه پیرامون مسائل و مشکلات موجود، ایجاد خواهد کرد. اما اتحاد و هماهنگی آراء و تبادل اندیشه میان علمای مسلمان که هر کدام در نقطه ای از ممالک اسلامی به سر می برند، جایگاه ویژه ای به آنان خواهد بخشید، که هیچ حاکم مستبد و فرمانروای خود کامه ای قدرت سلب آن را نخواهد داشت.

اما آنچه مایه ی دلگرمی و شاد کامی است، این است که امت اسلامی اینک گام نهادن در این مسیر معقول و مبارک را به شیوه ی بسیار مطلوبی آغاز نموده و به این حقیقت رسیده است که «اجتهاد جمعی» در مقایسه با «اجتهاد فردی» بسیار به احتیاط، و صواب، ایجاد وحدت و تفاهم نزدیکتر است؛ خصوصاً در دنیایی که در آن عالمان ژرف نگر و اهل صلاح و تقوا حکم کیمیا را دارند؛ دنیایی که علم و دانش آن را درنوردیده علوم و فنون به شاخه ها و شعبه های بسیاری تقسیم گردیده؛ و در واقع دنیا، دنیای تخصص است و نمی توان انسان هایی را یافت که از همه ی علوم و دانش ها آگاه باشند و در همه ی علوم شریعت متخصص و محقق و همچون علمای پیشین در اوج قله ی معرفت علوم شرعی قرار داشته باشند.

 از طرف دیگر بسیاری از آنانی که در جهان اسلام عنوان عالم را یدک می کشند، به دلیل ضعف در زمینه ی پرهیزکاری  و عدم خوف از پروردگار و قلت محبت رسول خدا (ص) نتوانسته اند اعتماد مردم مسلمان را جلب کنند و قلوبشان را به تسخیر خود در آورند.

الحمدلله آثار سیر امت اسلامی در این راه مبارک و مطلوب، نمایان گردیده و برای بحث و بررسی جایگاه فقه اسلامی در عرصه های مختلف، کنفرانس ها و اجتماعات بسیاری تشکیل گردیده و در بسیاری از کشورها دایرة المعارف های فقهی منتشر شده است و مجمع های متعدد فقهی بر پا و مجمع بین المللی فقهی ای گردیده است و گامهای بسیار دیگری در این زمینه بر داشته شده است.

این جنب و جوش هر چه باشد، بیانگر این حقیقت است که فقهای مسلمان دنیای معاصر دارند به اهمیت این موضوع و نقش آن در عرصه های زندگی امروزی پی می برند.

در اینجا لازم است از تلاش ها و تهیه برنامه های عملی برای دستیابی به این هدف بزرگ توسط دو نفر از پیشگامان بزرگوار استاد علامه مصطفی احمد الزرقا و علامه محمد حمید الله، یادی بنماییم و توفیق بیشترشان را از خداوند خواستار شویم. 

احساس وطن دوستی مومنین در پناه شریعت الله

احساس وطن دوستی مومنین در پناه شریعت الله

ارائه: خبیب / روانسر

ای مسلمانان… درباره‏ی احساسی سخن خواهیم گفت که قلب‏های بسیاری برایش به تپش افتاده… درباره‏ی اشتیاقی که دل‏های زیادی را به تسخیر درآورده… احساسی که درون را به لرزه درمی‏آورد… عشقی که قریحه‏ی شاعران را به جوش آورده و قلم ادبا را به نوشتن واداشته و احساس الفتی که دارندگان فطرت سالم را به سوی خود می‏کشاند… این عشقی است که احساس پیامبران از آن تهی نبوده و محبتی است که در قلب صحابه وجود داشته است…

ای مسلمانان این احساس چیزی نیست جز “محبت وطن”…

دوست داشتن وطن و وابسته بودن به یک ملت و سرزمین، امری است غریزی و طبیعتی است که خداوند، انسان‏‏ها را بر آن سرشته است. هنگامی که انسان در سرزمینی به دنیا می‏آید و در آن بزرگ شده و از آب آن نوشیده و هوای آن را تنفس می‏کند و میان اهل آن سرزمین زندگی می‏کند، فطرتش با آن سرزمین خو گرفته و در نتیجه آن را دوست خواهد داشت و برای جریحه‏دار کردن احساس انسان همین بس که او را “‏بی‏وطن” بدانیم.

خداوند متعال در قرآن کریم محبت انسان نسبت به وطن را با محبت او نسبت به خودش یکجا آورده است و فرموده:

وَلَوْ أَنَّا کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ أَنْ اُقْتُلُوا أَنْفُسکُمْ أَوْ اُخْرُجُوا مِنْ دِیَارکُمْ مَا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِیل مِنْهُمْ… [نساء: ۶۶]

(و اگر بر آنها چنین مقرر می‏کردیم که تن به کشتن دهید یا اینکه از سرزمین خود خارج شوید، جز تعدادی کمی از آنان این کار را انجام نمی‏دادند…)

و بلکه حتی در جایی دیگر دوست داشتن وطن را با دوست داشتن دین مرتبط دانسته است. خداوند متعال در سوره‏ی ممتحنه چنین می‏فرماید:

لَا یَنْهَاکُمْ اللَّه عَنْ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّین وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّه یُحِبّ الْمُقْسِطِینَ [ممتحنه: ۸]

(الله شما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده‏اند باز نمى‏دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید زیرا الله دادگران را دوست مى‏دارد)

از آنجا که ترک وطن برای نفس بشری سخت و طاقت‏فرسا است، از جمله فضائل مهاجران این است که برای هجرت در راه الله از وطن و کاشانه‏ی خود دل کنده‏اند.

در سنن ترمذی به سند صحیح از عبدالله بن عدی بن حراء رضی الله عنه روایت شده است که گفت: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را دیدم که بر تپه‏ای ایستاده و خطاب به مکه چنین می‏گوید: “ای مکه! تو بهترین و دوست داشتنی سرزمین خدا برای منی و اگر مرا از تو بیرون نمی‏راندند هرگز تو را ترک نمی‏کردم” امام عینی رحمه الله در شرح این حدیث می‏گوید: “خداوند پیامبرش را با فراق وطن آزمایش کرد”

و وقتی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم دانست که برای همیشه مهاجر باقی خواهد ماند از خداوند خواست تا مدینه را به قلب او محبوب گرداند. در صحیح بخاری آمده است که “وقتی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم از سفر بازمی‏گشت و مدینه را از دور می‏دید شترش را هی می‏داد تا سریع‏تر به مدینه برسد”. امام ابن حجر ـ رحمه الله ـ در توضیح این حدیث می‏گوید: “این حدیث دلیلی است بر فضیلت مدینه و دلیلی است بر [مشروعیت] محبت وطن و شوق به آن”.

انسان‏ها به سرزمین خود عادت می‏کنند حتی اگر آن سرزمین آنچنان زیبا نباشد و “وطن دوستی” غریزه‏ای است که در درون انسان‏ها ریشه دوانده و باعث می‏شود انسان به راحتی در سرزمین خود زندگی کند و در صورت ترک سرزمین خود نسبت به آن احساس دلتنگی کرده و اگر به سرزمین وی حمله یا تجاوزی صورت گیرد از آن دفاع کند…

“وطن گرایی” و “وطن دوستی” به این معنای طبیعی، مساله‏ای عجیب نیست، و هرگز نباید این احساس یعنی “وطن دوستی” به عنوان مفهومی در تعارض با دین قرار گیرد. اسلام وابستگی انسان‏ها نسبت به وطن و ملت و قبیله را تغییر نمی‏دهد می‏دانیم که بلال، “حبشی” باقی ماند، صهیب، “رومی” ماند و سلمان، همچنان “پارسی” باقی ماند و این وابستگیِ به یک سرزمین با وابستگی ِ عظیمشان به اسلام هیچ تعارضی ایجاد نکرد.

هنگامی که انسان در طبیعت خود فکر کند خواهد دید که در درونش محبت و وابستگی خاصی نسبت به خانواده و عشیره و همشهریانش وجود دارد و همانطور نیز در درون خود نسبت به امت بزرگ مسلمان با تمام وسعت و تنوع نژادها و زبان‏هایش، نوعی وابستگی احساس می‏کند و هیچ تعارض و دوگانگی میان این وابستگی‏ها وجود ندارد بلکه می‏توان گفت هر یک از این احساس‏ها همچون دایره‏هایی هستند که همدیگر را در بر می‏گیرند.

این نوعی مغالطه است که میان “وطن‏گرایی” با مفهوم طبیعی‏اش و اسلام، تعارض و تناقض فرض کنیم. توهم این تعارض تنها به هدف نابودی اسلام و سوء استفاده از محبت غریزی وطن است تا اینکه این توهم در ذهن مردم ایجاد شود که پایبندی به شریعت باعث زیر پا نهاده شدن برخی از مصلحت‏های ملی می‏شود. ما نباید در برابر تندروی دست به تندروی متقابل بزنیم. نباید در برابر کسانی که از شعار “ملی‏گرایی” و “دوستی وطن” برای دشمنی با اسلام استفاده می‏کنند، ما حقوق ملی را نادیده گرفته و  نسبت به آن بی‏اهمیتی بورزیم.

نباید ناآگاهانه پشت سر شعارهای وارداتی و اصطلاحات بیگانه حرکت کنیم. مفهوم “ملی گرایی” آنگونه که از خارج آمده است، مفهومی است مخالف با اسلام و بیگانه با فرهنگ و تمدن ما. در این مفهوم بیگانه، “وطن گرایی” تبدیل به بتی می‏شود که همه‏‏ی ارزش‏ها و معیارها را در خدمت خود می‏گیرد حتی اگر با دین در تعارض باشد، و منجر به زیر پا نهاده شدن شریعت و تقسیم مردم به احزاب و طوائفی می‏شود که نسبت به یکدیگر دشمنی ورزیده و توطئه می‏چینند و در پایان، راه را برای تحقق اهداف دشمن باز می‏کند. خداوند متعال در باره‏‏ی امت مسلمان می‏فرماید:

وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ [مومنون: ۵۲]

(و این امت شما امتی یگانه است و من پروردگار شمایم پس تقوای مرا در پیش گیرید)

ای مسلمانان: از مقضیات وابستگی به وطن این است که محبت آن را در دل داشته و از آن دفاع کرده و برای آن دلسوزی شود و برای سلامت آن از هر آفتی حریص بوده و افراد ِِ آن را مورد احترام قرار داده و دانشمندان آن را مورد تقدیر قرار داده و از مسئولان آن اطاعت شود.

همچنین از مقتضیات و لازمه‏های “وطن دوستی” این است که قوانین و فرهنگ آن مورد احترام قرار گیرد و از ثروت‏های ملی و منابع اقتصادی آن محافظت شده و در توسعه‏ی عوامل رشد و پیشرفت آن تلاش شود و از هر آنچه به زیان آن تمام می‏شود خودداری گردد.

دفاع از وطن اسلامی یک وظیفه‏‏ی شرعی است و مرگ در راه آن شهامت و شهادت است. در سوره‏‏ی بقره در داستان سران بنی اسرائیل ِ پس از موسی آمده است که به پیامبر پس از خود چنین گفتند:

… قَاَلوُا وَمَاَ لََنَا أَلا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا… [بقره: ۲۴۶]

(… گفتند ما را چه شده که در راه الله نجنگیم در حالی که از سرزمین و [از میان] فرزندان خود بیرون رانده شده‏ایم…)

برای اینکه مظاهر وطن‏گرایی واقعی برای ما آشکار شده و تقلبی بودن شعارهای دیگر آشکار شود باید به بررسی وطن‏گرایی از دیدگاه اسلام بپردازیم. کسی که در شرایط کنونی ما نظری بیافکند خواهد توانست شهروند خوب و خیرخواه را انسان دروغگو و مدعی تشخیص دهد زیرا خیانت به وطن مظاهر بسیاری دارد. برخی از این پدیده‏های خطرناک در این سرزمین پیش آمده و گذشته‏اند و برخی از آنها همچنان وجود داشته و به شکل‏های مختلف درآمده و شدت گرفته و پنهان شده و یا آشکار می‏گردد.

برخی از این انحرافات گاه به اسم غیرت بر وطن ظاهر می‏گردند. گرچه در حقیقت اینگونه غیرتی، علیه وطن و بر ضد آن است. از این جمله می‏توان به کارهای ناشایستی اشاره کرد که برخی جوانان مرتکب گردیدند. آنان شعار یاری اسلام سر دادند و پرچم اصلاح را بر دوش گرفتند اما راه آن را اشتباه رفتند و در نتیجه سینه‏ای برای خالی کردن تیرهای خود نیافتند جز سینه‏ی خویشان و هم‏وطنان خود و تنها امنیت سرزمین خود را هدف قرار دادند و ساختمانی را برای ویران کردن نیافتنتد جز ساختمان‏های سرزمین خود.

آنان درختی را بریدند که بر آنها سایه انداخته بود و آبی را گل آلود کردند که از آن می‏نوشیدند. آنان گمان بردند که کارشان برای الله و به اسم او است اما متاسفانه در واقع آنان چیزی نبودند جز کارگرانی اجیر شده برای دشمنان خود و اینگونه آلتی شدند برای آنان تا در راه ضربه زدن به کشور خود توسط دشمنان مورد استفاده قرار گیرند و در پشت سر نیز، کسانی به اسم دین و به اسم علم شرعی کار این گروه را تایید کرده و آنان را برای جنایت بیشتر تحریک می‏کردند…

در اینجا باید به مظهری دیگر از مظاهر خیانت به وطن اشاره کنم که اگر بدتر از نوع اول نباشد از آن بهتر نیست. اگر نوع اول، ظاهر و آشکار بود، این نوع دوم مخفی و مکارانه است. اگر نوع اول دارای تاثیر سریع و آنی است، نوع دوم آرام و دارای تاثیری حتمی است…

این گروه مردمانی هستند از خودمان که به زبان ما سخن می‏گویند اما قلب‏هایشان و عقل‏هایشان به بردگی و اشغال غربیان سکولاردرآمده و در برابر دشمن دچار خودباختگی گردیده‏اند… محبت غرب سکولار قلب آنان را اسیر خود کرده و برده‏ی رفتار و کردار غربیان گردیدند تا آنجا که به همه‏ی خصوصیات غرب سکولارایمان آوردند و خوب و بد غرب را پسندیدند و همه‏‏ی اینها باعث شد که خود و خانواده و هموطنان خود را کوچک بشمارند و وطن و اعراف و سنت‏های نیکوی خود را به مسخره گیرند.

برای اینها ارزش‏های به ارث رسیده‏ی جامعه‏شان مورد انتقاد است. اخلاقیاتی که نسل به نسل در جامعه‏ی ما منتقل گردیده است هدف تیرهای این گروه است. هنر و ادبیات و مقالات اینان هدفی ندارد جز بی‏آبرو کردن جامعه و بزرگنمایی عیب‏های آن در داخل و خارج.

آیا تهمت زدن و خوار شمردن جامعه و قوانین اسلامی آن در رسانه‏ها از روی خیرخواهی است؟ آیا این نشانه‏ی کفر ورزیدن نسبت به وطن اسلامی نیست؟؟ گاه تئاتری را می‏بینی که داستان آن در خیابان‏ها و محله‏های شهر ما رخ داده است اما نویسنده‏ی آن برای نقش شهروندان این جامعه جز انسان‏های بی‏شخصیت و یا اراذل و اوباشی که هیچ زمان و مکانی خالی از اینگونه افراد نیست نیافته است و این نویسنده همه‏‏ی جامعه‏ی مسلمان ما را به اینگونه افراد منحصر کرده است!

از این سو یک سریال تلویزیونی را می‏بینی که خانه‏ها و کوچه‏های ما را به تصویر کشانده اما شهروند این کشور را یا بصورت انسانی احمق و یا شهوت‏ران و یا فاسد و بددهن به تصویر کشیده است…

اینگونه افراد که کارشان بی‏آبرو کردن جامعه‏ی اسلامی خود و نشر عیب‏های آن و شهروندان آن است هیچ عذر و توجیهی برای کار خود ندارند. تنها سودی که ما از کار آنان می‏بریم بد کردن ذهنیت مردم نسبت به کشورشان و موسسات آن است… آنها هیچ عذری ندارند… اگر آنان قصد اصلاح داشتند، این راه آن نیست و اگر هدفشان انتقاد سازنده است که این روش آن نیست… اما اگر هدفشان انتقام از اشخاص یا موسسات خاصی است و سعی دارند از طریق امکاناتی که در اختیار دارند دست به اذیت و آزار دیگران و تسویه حساب‏های خاص بزنند این دیگر دردی است که درمانی ندارد جز داغ کردن!

شریعت اسلامی که به ریزترین مسائل بی‏توجهی نکرده است، راه و روش نصیحت را مبهم باقی نگذاشته و طریقه‏ی اصلاح را نیز مشخص نموده است و مهمترین نشانه‏ی دلسوزی در اصلاح این است که انسان با عدل و انصاف حکم صادر کرده و هرگز دست به بی‏آبرو کردن دیگران و انتشار بدی نزند. خداوند متعال می‏فرماید:

…وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْر مِنْ الْأَمْن أَوْ الْخَوْف أَذَاعُوا بِه وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُول وَإِلَى أُولِی الْأَمْر مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ ِ… [نساء: ۸۳]

(و چون خبرى [حاکى] از ایمنى یا وحشت به آنان برسد انتشارش دهند و اگر آن را به پیامبر و اولیاى امر خود ارجاع کنند قطعا از میان آنان کسانى‏اند که [مى‏توانند درست و نادرست] آن را دریابند)

و در سوره‏ی نور در باره‏‏ی عقوبت کسانی که به نشر بدی‏ها و زشتی‏ها مشغولند چنین می‏فرماید:

إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیع الْفَاحِشَة فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَاب أَلِیم فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَة وَاَللَّه یَعْلَم لَا تَعْلَمُونَ [نور: ۱۹]

(کسانى که دوست دارند که زشتکارى در میان آنان که ایمان آورده‏اند شیوع پیدا کند براى آنان در دنیا و آخرت عذابى پر درد خواهد بود و الله مى‏داند و شما نمى‏دانید)

و از جمله مصداق‏های نشر زشتکاری این است که درباره‏‏ی آن  سخن گفته شده و یا در مجالس و نشست‏ها حرف آن زده شود.

واقعیت جنگ و جناحهای کورد در سوریه

واقعیت جنگ و جناحهای کورد در سوریه

به قلم: کارزان شکاک

چنانچه بر همگان آشکار گردیده است ، دو جناح امپریالیستی شرق و غرب سوریه را از طریق متحدین خود محل زورآزمائی و امتیازگرفتنهای رایج دیپلوماسی دنیای پلید سیستم سکولاریستی نموده اند . در این راستا عده ای از کشورها ی منطقه و احزاب داخلی سوریه،  هرکدام به نوبه ی خود طرف یکی از جناحهای بین المللی را گرفته  و به نام مردم مظلوم سوریه صحبت می کنند . در این میان کوردستان سوریه نیز از این قاعده مستثنی نبوده و به روشنی آثار این دو امپریالیست جهانی را مشاهده می نمائیم که در لباس یکی از احزاب کوردی خود را به نمایش درآورده اند .

در یک طرف این قضیه جناح طرفدارامپریالیستهای روسیه قرار دارد که در قالب پ.ک.ک و نماینده اش در کوردستان سوریه ، پ. ی .د ( حزب اتحاد دموکراتیک  کردستان سوریه )  و شاخه ی نظامی آن ه . پ . گ ( نیروی محافظ خلق ) خود را به نمایش درآورده است و هم اکنون در اجاره ی آمریکا قرار گرفته اند و با نام کورد و دفاع از کورد ، مردم کورد را قربانی عقاید  سکولار سوسیالیستی خود و اربابان خارجی خود چون آمریکا و روسیه می کنند و در برابر مخالفین خود قرار می دهند .

در طرف دیگر این قضیه جناح طرفدار آمریکا – ناتو و احزاب سکولارلیبرال محلی قرار دارند که از ۳ کانال ابراز وجود کرده اند :

  •  یکی از طریق حزب سکولارلیبرال دموکرات کوردستان عراق به رهبری بارزانی که احزابی چون حزب سکولارلیبرال دموکرات کوردستان سوریه ( الپارتی ) و….. حزب دموکرات عراق یک سری از کردهای سکولار لیبرال سوریه را جمع کرده با عنوان شورای ملی کردستان (۱۶ حزب سکولار لیبرال کورد) که این‌ها نزدیک به مسعود بارزانی هستند و می‌گویند ما هم هستیم و در کوردستان سوریه سهم می‌خواهیم. (ترکیه از طریق بارزانی با این کردهای سکولار لیبرال هم کار می‌کند)
  • و دیگری احزاب سکولارلیبرال  دیگری چون  جبهه آزادیبخش کوردستان و نیروهایی وابسته به نواف راغب بشیر که وابستگی خود را به حکومت سکولاریست ترکیه اعلام نموده  اند و عفرین و سایر مناطق کورد نشین پاک شده از پ.ک.ک را اداره می کنند.
  • و در نهایت جماعتهایی چون لواء جبهه الاکراد که خود را عضوی از ارتش آزاد سوریه می دانند . اینها خواهان دخالت اربابان خود در اشغال سوریه هستند . با توجه به نوع نگرانی های ارتش آزاد سوریه این ارتش دنبال کاهش نقش احزاب کرد طرفدار جناح روسیه – چین  و کوردهای شریعت گرا در مناطق کردنشین است.

یعنی اگر چه اولویت ارتش آزاد تابع ناتو – آمریکا ،  آن است که تضاد با نظام را پیگیری کند اما در وهله بعد اگر تضاد با نظام به نتیجه رسید و یا به هر دلیلی کنار رفت ، تضاد با این کوردها افزایش می یابد. اینها نمی دانند که امريكا دوست بى اعتبار، مغرض و بى مروت است و دشمن آشتى ناپذير اسلام و مسلمانان . كسانيكه بر دوستى امريكا اعتماد می كنند، يا بسياركودن اند و يا در قلب شان ذره اى از ايمان وجود ندارد، امريكا مزدور می پسندد نه دوست و رفيق، مزدوريكه براى تأمين منافع امريكا به قربانى كردن خود و كشورش آماده باشد.

حالا دخالت آمریکا – ناتو ( اتحادیه ی اروپا ) در سوریه چه به پیروزی منجر شود و چه به شکست در هر صورت به ایجاد حالتی از هرج ومرج در میان مردم منجر می شود که برای سالیانی دراز ادامه خواهد داشت مثل آنچه در عراق و افغانستان رخ داد .

وقتی به واقعیت موجود این احزاب و گروههای سکولار سوسیالیستی یا لیبرال  کورد می نگریم ، آشکارا مشاهده می کنیم که هر کدام از این احزاب و دسته ها ،  دارای اربابان خاص خود هستند که ملت مسلمان کورد را برای مصالح و سیاستهای این اربابان قربانی و خرج می کنند .  و تاسف انگیزتر اینکه هرکدام خود را در رسانه هایشان نماینده ی ملت کورد و مخالف خود را دشمن ملت کورد  معرفی می کنند .  و فاجعه آمیزتر اینکه هیچ یک از جناحهای شرق یا غرب و یا رژیم بشار اسد و ارتش آزاد ، به وجود آنها به عنوان یک ملت و دادن حداقل  خودمختاری به آنها نیز اقرار نمی کنند .

جنگ روانی سلاح برنده اهل باطل علیه اهل حق ودارالاسلام و نحوه مبارزه با آن

جنگ روانی سلاح برنده اهل باطل علیه اهل حق ودارالاسلام و نحوه مبارزه با آن

ارائه دهنده : ابومحمود خان آبادی

اگر به تاريخ واقعی تحولات فکری و اجتماعی انسان در قرآن نگاه کنیم یا حتی اگر به تاریخ مکتوب انسان رجوع کنيم خواهيم ديد در زمانه های مختلف اهل باطل اصحاب زر و زور با بکار بردن سلاح شايعات ، تبليغات، تهمتها و افواهات همواره اهل حق را کوبيده ومورد اذيت قرار داده اند وآواز ناب حق را نزد مردمان ساده وکم خرد بي علم با شبهات ودروغهای پی ريزی شده و فنی در بسا از موارد خفه ساخته اند. امروز رسانه ها،  با تأثير و ساحه پوششی که دارند، قسمت عمده ايجاد و ترويج همچو افواهات را، پيش ميبرند. از اين روست که استعمار گران، وغلامان شان اموال هنگفتی را که خارج از تصور است در اين زمينه، به مصرف ميرسانند،

جهت توضيح بيشتر، چند نمونه از تاريخ را ارائه ميکنيم .

قوم نوح و تبلیغات گسترده علیه وحی الهی:

الله جل جلاله در باره رويه زشت قوم نوح عليه السلام با پيامبر شان چنين ميفرمايد: كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ (۱۰۵) إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ (۱۰۶) إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (۱۰۷) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (۱۰۸) وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ (۱۰۹) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (۱۱۰) قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ (شعراء/۱۱۱)

 يعنی: (قوم نوح پيامبران خدا را تکذيب نمودند. هنگاميکه برادر شان نوح بديشان گفت: آيا از پروردگار نمی هراسيد؟ من واقعاً پيامبر امين خدا بسوی شما هستم، از خدا بترسيد و از منفرمانبرداری کنيد، ومن از شما در مقابل دعوت وتبليغ هيچ مزدی نميخواهم، مزد مرا فقط وفقط پروردگار عالميان ميدهد. بترسيد از خداوند و مرا اطاعت کنيد. آنها(قوم نوح) گفتند: چگونه ترا متابعت کنيم درحاليکه ترا جز مردمان تهی و پست کسی متابعت ننموده است؟!)

ملاحظه ميکنيم چگونه طبقه حاکم و ظالم جامعه وقت، نهضت پاک انبيای کرام را مورد طعن قرار داده آنها را مردمان پست و تهی خطاب ميکنند، ودر جای ديگری برايش ميگويند: إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ (اعراف/۶۰)« ما ترا در گمراهی آشکار ميبينيم».

فرعون واستفاده از وسيله تبليغات عليه حق:

واگر به دعوت موسی(عليه السلام) و برخورد فرعون با او مراجعه کنيم استفاده از عين ابزار را خواهيم مشاهده کرد. فرعون متکبر کسيکه دعوای خدائی را نموده بود، ملت بنی إسرائيل را برده گرفته هرکار ناروا وظلم را بر ايشان روا ميداشت، موسی(عليه السلام) شريف ترين اتباع بنی إسرائيل را که از جانب الله عز وجل به پيغمبری مبعوث شده بود؛ جادوگر، مفسد، ديوانه، بی دين خطاب ميکرد.

در سوره غافر الله تعالی ميفرمايد: وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ (غافر/۲۶)«وفرعون گفت: بگذرايد تا موسی را بکشم، واو(اگر راستگو است) از پروردگارش کمک بخواهد، من ميترسم او دين شما را تبديل ويا در زمين فساد را منتشر نسازد»

 ودر سوره الشعراء سخن فرعون را چنين نقل کرده ميفرمايد: إِنَّ هَٰٓؤُلَآءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ (شعراء/۵۴)  «يقيناً آنان( موسی وهمراهانش) يک اقليت منفور واندک اند» .

ملاحظه کنيد فرعونيکه مظهر ظلم است، چگونه خود را محافظ دين ومصلح جلوه ميدهد ودعوت پاک الهی را فساد وديوانگی ميخواند، واز همه شگفت تر اينکه طبقه عوام چگونه بدون تحقيق، به شايعات باور میکنند وتحت تأثير آن قرار ميگيرند؟!

ابوجهل ومشرکين مکه وسياست تبليغات:

اگر پيامبران پيشين را گذاشته به برخورد جامعه جاهليت مکه با دعوت پيامبر اسلام صلی الله علیه و سلم دقت کنيم خواهيم ديد سردمداران مکه نيز از همين وسيله استفاده بزرگی نموده اند پيامبر اكرم صلی الله علیه و سلم را جادوگر، ديوانه، کاهن وعامل اختلاف ميخواندند. در جامعه امروزی، اهل باطل با پيروی از فرعونيان وابوجهل، از افواهات وشايعات عليه اسلام و مسلمانان بشکل بهتر وعميقتر وبا استفاده از وسائل پيشرفته تر ومؤثرتر استفاده کرده وميکنند. القابی از قبيل تروريستها، افراطيون،راديکالها، متعصبين، اصوليها وغيره را اختراع کرده وبعد از اينکه اصطلاحات مذکور را از طريق رسانه های جمعی يی که دردست دارند معناهای زشتی ميپوشانند آنها را بدان مسمی ميکنند. اشتباهات کوچک را بسيار بزرگ جلوه ميدهند، واشتبهات بزرگ خويش را کوچک بنمايش میگذارند.

موقف مسلمان در رابطه با شايعات: الله تعالی ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ (حجرات/۶) ای مؤمنان، هر گاه فاسقی خبری برای شما آورد تحقیق کنید، مبادا از روی نادانی به قومی رنجی رسانید و سخت از کار خود پشیمان گردید.

در روشنايي آیت فوق الذکر وديگر آيات واحاديث پیامبراکرم صلی الله علیه وسلم مسلمانان بايد، در رابطه با تبلیغات و شايعات بويژه افواهات عليه علماء حق، رهبران ثابت قدم وحرکتهای اسلامی اصيل و بخصوص در مورد دارالاسلام ، به نکات ذيل دقت نمايند:

اول: بايد از تثبت وتحقيق کار بگيرند. وبدانند که اکثريت مطلق آنچه عليه ايشان بنشر ميرسد، دروغ وبی اساس است. احياناً يک واقعه عملاً صورت گرفته ميباشد، ولی رسانه ها آنرا بشکل غلط تفسير ميکنند که اين نوع تهمت نسبت به نوع اول خطرناکتر وگمراه کننده تر، است.

دوم: آنرا بديگران انتقال ندهند پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم ميفرمايد: كَفَى بِالْمَرْءِ كَذِباً أَنْ يُحَدِّثَ بِكُلِّ مَا سَمِعَ (أخرجه مسلم في ” المقدمة ” (۱/ ۱۰۷) برای یک شخص اينقدر دروغ کافيست که هر آنچه را ميشنود، نشر مينمايد.

سوم: در هرمجلس واز هر منبر با حکمت وخونسردی تمام در از بين بردن و ابطال تبليغات و شايعات وشرح حقائق به مردم که متأسفانه اکثراً از بی سوادی وکم علمی رنج ميبرند، نقش فعال ايفا نمايد.

چهارم: در صورت ثبوت تهمت، وظيفۀ بزرگ- الدين النصيحة- را شعار و شغل خود بگردانند. وبدانند که : كُلُّ ابْنِ آدَمَ خَطَّاءٌ وَخَيْرُ الْخَطَّائِينَ التَّوَّابُونَ (جامع الترمذی ۲۶۸۷) «اشتباه از هر انسان سر ميزند، بهترین خطاکاران آنانی اند که توبه میکنند». اگر اشتباه کننده توبه نموده باشد وگناهش بر اسلام مؤثر نباشد، يعنی محدود به زندگی شخصی خودش باشد او را مورد عفو قرار بدهند. در غيرآن کوشيده شود تا از طريق افراد با صلاحيت شخص مذکور هرچند اگر صاحب نام ونشان وافتخارات هم باشد، از مقام مسؤوليت عوض شود تا نشود نام اسلام با کردار زشت يک فرد خدشه دار گردد.

پنجم: بايد یک گروهی موظف گردد و به بررسی رسانه ها اقدام نمايند، تا اقلام وزبانهایی که در مقابل شبهات ویا شهوات(پول ومنصب) در نشر شايعات غلط ويا تحريف حقائق، نقش بازی ميکنند، نشاندهی وبه روشهای مختلف بعد از مطالعۀ دقيق افکار وارتباطات شان تقسيم بندی شوند. وکوشش صورت گيرد تا با استفاده از وسائل مختلفی که در دسترس قرار دارد و لو نامه… نخست حقائق برایشان تشريح شود البته بخاطر اقامۀ حجت هرچند حق روشن استو…

امروزه سکولاریستهای خائن داخلی به همراه دارودسته ی منافقین با استفاده از رسانه های مختلف ماهواره ای ، اینترنتی و رادیوئی و… و با  پشتیبانی قدرتمند مالی دولتهای سکولاریست و اشغالگر دنیا جنگ فراگیر و وسیع روانی را علیه  اسلام و دارالاسلام ما  شروع کرده اند .

مسلمین چه حنفی چه شافعی و چه شیعه و چه مالکی و … باید بدانند که در برابر تبلیغات منافقین و فاسقین چه موضعی بگیرند و به همان شکل در برابر مرتدین سکولار باید از حساسیت و دقت بیشتری برخوردار شوند .

‍ اخبار رسانه های خبری کفار سکولار در مورد مومنین را بایکوت کنید

اخبار رسانه های خبری کفار سکولار در مورد مومنین را بایکوت کنید

به قلم کارزان شکاک

بر هر مسلمانی لازم است که اخبار متعلق به مومنین و دارالاسلام و گروههای جهادی را از زبان دشمنان دين باور نكند و با مراجعه ي به رسانه های متعلق به مومنین خبر صحيح را به گوش همگان رسانده و در اين جنگ رواني كمك و ياور شريعت الله و دارالاسلام باشيد نه ياري دهنده ي شيطان و يارانش  برعليه مسلمين.

الله تعالی می فرماید: ‏یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ ‏‏[حجرات/۶].ای کسانی که ایمان آورده‌اید ! اگر شخص فاسقی خبری را به شما رسانید درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی – بدون آگاهی ( از حال و احوالشان و شناخت راستین ایشان‌ – ) آسیب برسانید ، و از کرده خود پشیمان شوید .
در این آیه می بینیم که الله عزو جل ما را از پذیرفتن اخبار از فاسقان نهی کرده و فرمان داده که مؤمنان درباره اخباری که فساق به آنها می رسانند باید تحقیق کنند و قبل ازتحقیق و ثبوت خبر، اقدامی نکنند.
برادر وخواهرگرامی….بدان که ما در عصری زندگی می کنیم که هیچ حکومت اسلامی قدرتمند فراگیری در روی زمین وجود ندارد و حکومت اسلامی یکپارچه قصه ای شده که در کتابها خوانده می شود. عصری که غیر از دارالاسلام ایران و اخیرا دارالاسلام افغانستان، تمام سرزمینهای اسلامی از فلسطین گرفته تا ترکستان شرقی در چین و اندلس(اسپانیای امروزی) تحت اشغال کفار سکولار خارجی و یا مزدوران داخلی آنهاست.

در عصری زندگی می کنیم که جان ومال وناموس مسلمین مورد تجاوز کفار قرار می گیرد. و این همه ذلتی که دچار آن شده ایم بی شک یک علت بیش ندارد و آن، همانطور که رسول الله صلی الله علیه و سلم برایمان بیان کرده اند، ترک جهاد می باشد. و بدان که متأسفانه بسیاری ازمسلمین در این جرم بزرگ شریکند. اما از دو دهه پیش به این سو اندک اندک امت اسلام بیدار شده و روز به روز مسلمانهای بیشتری به جهاد ایمان آورده واز کانال یکی از «۳ابزار»برتربه مجاهدین می پیوندند.

 و این را بدان که کفار بسیار وحشت دارند از اینکه مسلمین از کانال دارالاسلام متحدا و یکپارچه فریضه جهاد را احیا کنند. و یکی از توطئه های آنان برای خاموش ماندن شعله جهاد، و دورکردن مسلمانان از مجاهدین،استخدام رسانه های جمعی است تا با تبلیغات منفی و خبر سازی های دروغین و تحریف اخبار دارالاسلام و جهاد و مجاهدین،مسلمانان را از دارالاسلام و مجاهدین متنفر کنند.

آنها با استفاده از این رسانه ها مانند ماهواره وتلویزیون واینترنت و روزنامه و…مسئولین دارالاسلام و مجاهدین را قاتلانی بی رحم جلوه می دهند که مسلمین و زنان وکودکان را می کشند، در بازارها بمب گذاری میکنند و مردم کوچه وخیابان را به قتل می رسانند. تروریستهای وحشی که به هیچ قاعده واصولی پایبند نیستند. هر گاه که مجاهدین عملیاتی انجام می دهند حتی اگراین عملیات در صحرایی خارج از منطقه مسکونی صورت گرفته باشد، خبرگذاریها و رسانه ها،در پایان نقل خبر اضافه می کنند،”درمیان کشته شدگان چند زن وکودک نیزدیده می شد”! به همین سادگی مردم را فریب میدهند و کمتر کسی هم به صداقت آنها شک می کند.

اگردارالاسلام به قدرتی نظامی یا علمی یا پیشرفت در یکی از شاخه های مختلف فنی و تکنولوژیک دست پیدا کند یا مجاهدین عملیات بزرگ ومهمی انجام بدهند که ضربه بزرگی برای کفار باشد و نشانه قدرت مجاهدین و ضعف کفار درمقابشان باشد، یا کلاً این خبر را مسکوت می گذارند یا با گفتن چند جمله مختصر آن را بی اهمیت جلوه می دهند و یا اگر صدای آن پیشرفت و قدرت یا عملیات چنان بزرگ بوده باشد که گوش کفار را کرکرده باشد وهمه دنیا از اهمیت آن مطلع شده باشند، با تحریف خبر اذهان عمومی را از اصل ماجرا منحرف کرده و آنطور که خود می پسندند،به مردم می فهمانند.
یکی از عوامل اصلی نپیوستن مسلمین(در حد وسیع)به دارالاسلام و مجاهدین، باور کردن اخبار و تحلیلهای این رسانه ها می باشد و تبعاً تا زمانی که به اربابان این رسانه ها کافر نشویم، نجات امت اسلام از این ذلتی که در آن بسر می برد ممکن نخواهد بود.
چنانکه در قرآن می بینیم، قبول خبر از یک مسلمان فاسق هم جایز نمی باشد چه برسد به کافر. چه برسد به اینکه این کافر در خدمت کفار متجاوز به مسلمانان،باشد. کفاری که بزرگترین جنایتها را در حق مسلمین مرتکب شده اند و دشمنی شان با خدا و قرآن و پیامبرصلی الله علیه وسلم از روز روشن است. طبق این آیه قبول خبر کفار(آن هم در مورد مسلمانان و آن هم در مورد دارالاسلام و مجاهدینی که با آنها مشغول جنگند)، نافرمانی از الله محسوب شده و حرام می باشد.

چهار دشمن اصلی مسلمین

چهار دشمن اصلی مسلمین
به قلم: عبدالرحمن الله وردی/ سراوان
فردمسلمان برای رضای خدا با دشمنان خدا و پیامبر صلی الله علیه وسلم ومسلمانان دشمنی می کند واز ایشان پشتیبانی نمی کند هرچنداین دشمنان خویشان و نزدیکان اوباشند. پیامبرصلی الله علیه وسلم می فرماید: «اوثق عری الایمان .الموالاه فی الله والمعاداه فی الله والحب فی الله والبغض فی الله» یعنی. پابرجاترین پیوند ومیثاق میان ایمانداران آن دوستی ودشمنی است که درراه خداباشد. دوست داشتن درراه خدا وکینه توزی در راه خداست.
امام نسفی رحمه الله می گوید:«دوستی ودشمنی درراه خدا بخشی بزرگی ازایمان است». دوست ما تنها خدا وپیامبر صلی الله علیه وسلم ومسلمانانند. پس ایشان را دوست بداریم وازایشان پشتیبانی کنیم. خداوندمی فرماید: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ (۵۵) المائده.یعنی .دوستان شماتنهاخداوپیامبرصلی الله علیه وسلم وایماندارانی هستندکه نماز گذارند وزکات می دهند وگردن کج فرمان خدا وپیامبرند صلی الله علیه وسلم.
مسلمان باید چهارکس یا گروه را دشمن بداند؛
۱- کافران که به ۵ دسته ی اصلی تقسیم می شوند ۱- الَّذِينَ هَادُوا (یهودی ها) ۲- وَالصَّابِئِينَ ۳- وَالنَّصَارَىٰ ۴- وَالْمَجُوسَ ۵- وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا (مشرکین یا سکولاریستها).
خداونددرباره ی کفارمی فرمايد : إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا ( النساء۱۰۱ ) همانا کافران دشمنان آشکارشمایند. دراینجا تفاوتی میان یهودیان ونصرانی ها ویاگونه های دیگرکفارنیست. پس بدان که احزاب سکولار (مشرک) محلی هم با تمام رنگها و تنوعهائی که دارند از دشمنان مسلمین هستند و باید همچون دشمن با آنها معامله شود.
۲- ستمکاران. خداونددرباره ی ستمکاران می فرماید : وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ (هود) دلهایتان به سوی ستمکاران نگراید مبادا آتش دوزخ شمارا دربگیرد
۳ – شیطان. خداوند درباره ی شیطان می فرماید : إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا . بی گمان شیطان دشمن آشکارانسان است
۴ – هوای نفس . خداونددرباره ی نفس می فرماید : وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ . یعنی : دنبال هوای نفس مرو مباداکه ازراه خدا منحرفت کرده وگمراهت نماید
یادآوری
آشکاراست انسان تنها یک دل دارد که تنها باید جایگاه ایمان باشد.پس هرگزنمی گنجد که دوستی خداوپیامبر صلی الله علیه وسلم بادوستی کفاروستمکاران وشیطان وهوای نفس باهم درون یک دل جای گیرد چنانکه خداوند می فرماید :لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آَبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ ) المجادله ‍) هیچ گروهی رانخواهی یافت که به خداوواپسین روزباورداشته باشند درحالیکه کسانی رادوست داشته باشند که باخدا وپیامبرصلی الله علیه وسلم.دشمنی می کنند اگرچه این دشمنان پدران یابرادران یاخویشان ایشان باشند.

زمزمه های هجرت مجاهدین افغان به میدانهای جهاد خارج از افغانستان

زمزمه های هجرت مجاهدین افغان به میدانهای جهاد خارج از افغانستان

به قلم: منصور امارتی

برادران ما باید دقت داشته باشند که در این جنگ روانی و فکری وسیعی که از سوی دشمنان مختلف به راه افتاده است فقط با عاطفه و حماسه گری توخالی با اخبار و امور برخورد نکنند.

همچنانکه دشمنان دروغهای رسانه ای مختلفی بر علیه مجاهدین ساخته اند و هزاران جوان را با شعارهای وطن و ملیت و مبارزه با تروریزم و…فریب داده اند تا بر علیه مجریان قانون شریعت الله وارد جنگ فکری یا حتی نظامی شوند به همین شکل سعی می کنند که مجاهدین صادق را نیز با شعارهای دفاع از اهل سنت و مبارزه با اهل بدعت و مشرکین و غیره به جنگهای بکشانند که این جنگها تماماً در خدمت نقشه ها و اهداف این کفار است.

زمانی که تنها عاطفه و حماسه گری حاکم باشد ثمره ای جز ثمره ی اعمال داعش در برندارد. داعش گروهی است که همه ی دشمنان می توانند چنان برایش برنامه ریزی کنند که اعمالش بر اساس نقشه های آنها و در مسیر خدمت به اهداف آنها باشد.

امروز در شمال سوریه گروههائی در فضای مجازی فعالیت می کنند و می خواهند نشان دهند که در حال جهاد فی سبیل الله با روسیه و بشار اسد هستند اما واقعیت نشان می دهد که در آنجا جهادی درکار نیست بلکه چند گروهک مختلف وجود دارد که در جبهه آمریکا و ناتو بر علیه جبهه ایران و روسیه می جنگند. 

مجاهدی که دیروز در افغانستان جهاد کرده دوست دارد فردا به چچن نقل مکان کند و یا ممکن است او را می­بینی که در ایران یا پاکستان مشغول طلب علم است و سپس یکدفعه دوست دارد به قتال در سومالی، فیلیپین و یمن روی می­آورد و به همین شیوه، او سربازی از سربازان اسلام است که هر جا ندای جهاد و دفاع از مسلمین در برابر کفار را بشنود برای نصرت دین و طلب شهادت و ضربه زدن به دشمنان دین در هرکجا که باشند، به سوی آن می­شتابد.

هیچ شکی نیست که این امر، از بهترین اعمال است و صاحب آن از انصار دین به شمار می­آید،اما باید دقت داشته باشد که ندا دهنده ی اصلی کیست؟ باید بداند که در پشت این شیخ یا مولوی یا جماعت کدام قدرت و حاکمیت وجود دارد؟ چون ندا دهنده ی اصلی همین حاکمیت است و آن شیخص یا مولوی یا جماعت تنها ابزار و وسیله ی این حکومت هستند.

مسلمان باید به واقع و احوال روز نگاه کند و تیز بین و دور اندیش باشد و صحیح نیست که جانش را در راه اهداف دشمنان اسلام فدا کند. در سوریه ما شکست و فرقه فرقه­ شدن گروهکهای مختلف و در نهایت پراکندگی افراد آنها و بخصوص مهاجرین میان آنها و در نهایت به زندان و اسارت کشیده شدن آنها را بارها و بارها دیده ایم و باید از چنین تجاربی عبرت بگیریم و اجازه ندهیم عده ای از برادران ما فریب تبلیغات رسانه های مجازی این گروههای متفرق را خورده و کورکورانه و بدون برنامه عمل کنند؛ در حالیکه موفق و رستگار آن کسی است که عمر خود را تلف نکرده و از تجارب دیگران و اشتباهات آنها استفاده نموده و عبرت بگیرد.

بیائید به کمک هم اجازه ندهیم دشمنان با نام جهاد و دفاع از اهل سنت جوانان ما را تحریک کرده و در راه اهداف آمریکا و ناتو و ترکیه و اسرائیل در خاک سوریه فدا کنند.

چرا کفار سکولار جهانی هم بلوچهای سکولار زده را نادیده گرفته اند؟

چرا کفار سکولار جهانی هم بلوچهای سکولار زده  را نادیده گرفته اند؟

به قلم: براهندک بلوچ

این روزها در رسانه های متعلق به گروههای مختلف دارودسته ی منافقین یا سکولار زده های بلوچ شاهد نوعی اقرار به یأس و ناامیدی و دلسردی هستیم که قادر به پنهان کردن آن نیستند.

اینها بیشتر از این بابت نگران هستند که مردم بلوچ مسلمان و پایبند به شریعت الله هستند به همین دلیل پایگاه مردمی در میان مردم ندارند و علاوه بر آن تمام روزنه های امید خود را از دست داده اند که چرا جهان سکولار به آنها توجهی ندارد؟!

همه می دانیم که کفار سکولار جهانی نمی توانند از دزدی و غارت سرزمینهای اسلامی و سایر ملل ضعیف چشم پوشی کنند و خائنین سکولار و سکولار زده ی بلوچ هم این حس دزدی این کفار را برجسته کرده و با برجسته کردن استراتژیک بودن بوچستان و اهمیت چابهار ایران و بندر گْوادر در جنوب ایالت بلوچستان در پاکستان می گویند: “منابع بکر و دست نخورده نفت و گاز و معادن طلا، مس و عناصر نایاب در بلوچستان که چشمان قدرت های برتر جهان را به خود معطوف ساخته است، اما با وجود همه اینها، در سطح جهانی تاکنون به گونه ای برخورد می‌شود که گویا نه بلوچی وجود دارد و نه بلوچستانی؛ رسانه های جهانی از کوچکترین مسایل تا قتل ها و… را در کشورهای آفریقایی و آسیایی پوشش میدهند، اما بلوچستان این میان به فراموشی سپرده شده است، طالبان اگر یک نیروی پاکستانی را به قتل برساند رسانه های معتبر جهانی فوراً به آن پرداخته و دهها و صدها تحلیل بر آن نوشته میشود اما در بلوچستان شرقی که سالهاست بلوچها در جنگ با نیروهای پاکستان هم کشته شده و هم می‌کشند و موضع تظاهرات های گسترده گوادر اما هیچ خبری در سطح جهانی منتشر نمیشود… اینجا یک سوال اساسی میتوان مطرح کرد؛ چرا جهان به مسئله بلوچ و بلوچستان نمیپردازد؟”

در اینجا باید پاسخ را در قرآن کریم و شریعت الله پیدا کرد که ملت بلوچ به این شریعت پایبند هستند . سکولارزده ها و منافقین دروغگویان منفعت طلبی هستند که هیچ پای بندی به عهد و پیمان های خود ندارند و نمی توان به پیمان هایشان هم اعتماد کرد الله. جل جلاله می فرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِم مَّا هُم مِّنکُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَیَحْلِفُونَ عَلَى الْکَذِبِ وَهُمْ یَعْلَمُونَ» (مجادله/۱۴)، آیا آگاهی از کسانی که گروهی را به دوستی می‌گیرند که خدا بر آنان  غضب گرفته. اینان منافقانی بیش نبوده و نه از شما هستند و نه از آنان (یعنی کفار اصلی)چنین کسانی به گونه ای آگاهانه سوگند دروغ یاد می‌کنند!‏.

«مَّا هُم مِّنکُمْ وَلَا مِنْهُمْ» نه از مؤمنین و مسلمین هستند و نه از کفار اصلی هستند و بدون یار و یاور بین کفار (مغضوبین) و مؤمنین (أنعمت علیهم) سرگردان اند. آیا دارودسته ای بیچاره تر از این سکولارزده های خائنِ فاسد می تواند وجود داشته باشد؟

سکولاریست های آشکار و کفار اصلی  به عهد و پیمان های این ها باور ندارند. چون این ها از جنس خودشان هستند و طبیعی است که بهتر از دیگران آن ها را می شناسند برای همین از آنان به عنوان یک ابزار استفاده می نمایند و با آن ها بیش از اندازه احتیاط می کنند، تا زمانی مثل یک دستمال توالت از آن ها استفاده می کنند. برای آن ها مثل یک ابزار هستند. به هیچ چیز این سکولارزده ها اعتماد ندارند.

چیزی که باعث می شود سکولارزده ها و منافقین با دیگران رابطه ی دوستی برقرار کنند منافعشان است:«وَمِنْهُم مَّن یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُواْ مِنْهَا رَضُواْ وَإِن لَّمْ یُعْطَوْاْ مِنهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ» ‏(توبه/۵۸)

این همان واقعیتی است که این بلوچهای گمراه به آن اقرار دارند و می گویند: ” اختلاف در آرا و نظرات امری بدیهی است اما ضعف های شخصیتی، منفعت طلبی های فردی و گروهی و.. مانع از اتحاد برای یک هدف واحد میشود”

دارودسته ی شکست خورده و نا امید سکولار زده ی بلوچ مثل سایر همقطاران خود با کارهایی که می کنند در واقع، نه در میان مسلمین و نه در میان کفار آشکار یار و یاوری ندارند و کسی به آن ها تکیه نمی کند و به آن ها بهایی نمی دهد و از آن ها حمایت هم نمی کند: «…وَمَا لَهُمْ فِی الأَرْضِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیر» (توبه/۷۴)، و در سراسر روی زمین دوستی و یاوری نخواهند داشت.‏

این چیزی است که این بلوچهای سرگردان سکولار زده که به دهها فرقه و حزب تقسیم شده اند از درکش عاجز هستند. پاسخ اینجاست.

مدافعین دروغین مسلمین ترکستان شرقی تحت اشغال حکومت سکولار چین

مدافعین دروغین مسلمین ترکستان شرقی تحت اشغال حکومت سکولار چین

به قلم: محمد طاهر

ترکستان شرقی که مرکب از مسلمین اویغور و قزاق و تاجیک و تاتار و … است یکی از مراکز قدرت و فرهنگ دینی مسلمین بود که چند دهه است با همکاری حکومت روسیه و انگلیس و خائنین داخلی  به اشغال حکومت سکولار چین و در آمده است.

 حکومت سکولار چین علاوه بر آنکه مسلمین را از تمام حقوق اجتماعی و دینی خود محروم کرده است در کنار آن تلاش دارد با برهم زدن ترکیب جمعیتی سرزمینهای مسلمین و ایجاد زندانها مخوف و تفتیش عقاید و محدودیتهای کاملاً فردی، هویت اسلامی مسلمین را تغییر دهد و ریشه های اسلام را در سرزمینهای اشغالی ترکستان شرقی بخشکاند. این جنایات حکومت سکولار چین بر کسی پوشیده نیست. در برابر این جنایات ما شاهد سه واکنش مختلف هستیم :

  1. کشورهای سکولار وابسته به آمریکا و ناتو که خودشان کثیفترین جنایات را در حق مسلمین مرتکب می شوند و دست کمی از حکومت سکولار چین ندارند که نمونه بارز آن حمایت از رژیم اشغالگر قدس و ارتکاب هزاران جنایات نابخشودنی در سومالی و مالی و الجزائر و نیجریه و سوریه و عراق و افغانستان و … بوده است. این حکومتهای سکولار گاهگاهی به دلایل رقابتهای سیاسی که با چین دارند در رسانه های تبلیغی خود از مسلمین ترکستان شرقی حمایت می کنند. واضح است که حمایت این جانیان سکولار غربی فقط خوراک تبلیغاتی دارد و هیچ ارزشی نداشته و ندارد.
  2. حکومتهای دست نشانده ی حاکم بر مسلمین که اینها نیز یکی از کثیفترین دشمنان داخلی مسلمین در این یکی دو قرن گذشته بوده اند که تمام جنایات کفار سکولار و اشغالگر خارجی در سرزمینهای اسلامی از کانال این موجودات صورت گرفته است. چند مدت پیش که ۴۳ کشور در برابر ظلم و تجاوز چین علیه مسلمانان اویغور ابراز نگرانی کرده بودند و از چین خواسته‌ بودند که به حقوق مسلمین ترکستان شرقی احترام بگذارد ۱۴ کشور عربی از جمله عربستان سعودی، امارات، مصر، سودان، مراکش، الجزایر، عراق، لبنان، فلسطین، تونس، یمن، موریتانی، سومالی و لیبی در کنار حکومت چین قرار گرفتند.
  3. ۳-      دارالاسلام ایران و افغانستان که به دلیل تمرکز بر آمریکا و ناتو به عنوان «قریشِ مشرکِ زمانِ حاضر» و «سر افعی» و «شیطان بزرگ» مجبور به عدم واکنش در این زمینه شده اند. یعنی گاه دارالاسلام مجبور به بستن قراردادهائی چون «صلح حدیبیه» می شود که ممکن است حتی مجبور به دادن امتیازات و تنازلاتی هم شود که تنها مومنین واقعی می توانند این ظروف و موقعیتها را تحمل کرده و تابع رای دارالاسلام شوند همچنانکه در بیعت رضوان و صلح حدیبیه هیچ منافقی حضور نداشت و دارودسته ی منافقین در مدینه بودند.

بدون شک دارالاسلام در چنین وضعیت «اضطرار و ضرورتی» که قرار گرفته است به مشکلاتی که برای امثال ابوبصیر الکوردی رضی الله عنه و سایر فراری های کنار دریای سرخ که گروه چریکی تشکیل داده بودند پیش آمده بود و یا به جنایاتی که قریش در حق امثال خبیب رضی الله عنه مرتکب می شوند راضی نیست، و اینکه نمی تواند واکنشی نشان دهد دلیل بر رضایت از این سختی هائی که برای مسلمین پیش می آید نیست بلکه دلیل آن «ضرورت»ی است که این عدم واکنش را بر دارالاسلام تحمیل کرده است.  

 به امید روزی که دارالاسلام در چنان موضع قدرتی قرار بگیرد و مسلمین بار دیگر به چنان وحدت فراگیری دست پیدا کنند که این حالت «ضرورت» برداشته شده و ما شاهد فتحهائی چون فتح مکه و آزادسازی تمام سرزمینهای اسلامی باشیم.

در این صورت مسلمینی که خواهان از بین رفتن اینهمه جنایت در سرزمینهای مختلف اسلامی هستند نباید به شعارهای تبلیغاتی رسانه های مختلف کفار سکولار اعتماد داشته باشند، همچنین نباید از حکومتهای دست نشانده ی خائن هم انتظار نصرت مسلمین را داشته باشند که همچون رژیم فاسد آل سعود و سایر حکومتهای فاسد و دست نشانده در کنار همین کفار سکولار جهانی قرار گرفته اند، بلکه تنها گزینه ی حقیقی برای تمام مسلمین در اتحاد و وحدت اسلامی و تقویت دارالاسلام است.

جنایت آمریکا و کوردهای سکولار در باغوز سوریه نه فراموش شدنی و نه بخشیدنی

جنایت آمریکا و کوردهای سکولار در باغوز سوریه نه فراموش شدنی و نه بخشیدنی

به قلم: مجاهد مهاجر

آمریکا و سایر کفار سکولار جهانی هرگز بدون حمایت مزدوران داخلی و منطقه ای نتوانسته اند بر سرزمینی از سرزمینهای اسلامی و حتی غیر اسلامی تسلط پیدا کنند؛ اما سرانجام تمام مزدوران یکی است، چه در ویتنام و چه در الجزایر و چه در افغانستان و چه سایر سرزمینهای تحت اشغال کفار سکولار خارجی.

زمانی که این اشغالگران تصمیم می گیرند که نیروهای خود را خارج کنند یا به دلیل مبارزات آزادیخواهان مجبور به فرار می شوند سرنوشت مزدوران یکی است؛ این مزدوران می مانند و ملتشان که به آنها خیانت کرده اند و در حق آنها مرتکب جنایت شده اند.

یکی از این جریانات مزدور، کوردهای سکولار هستند که تاریخ پیدایش آنها با خیانت به دین و ملت خودشان شروع شده است. ابتدای کوردهای سکولار و مرتد در کوردستان با قاضی محمد مرتد شروع می شود که مزدور مستقیم استالین یکی از خونخوارترین حاکمان تاریخ بود.

قاضی محمد مرتد به دستور استالین و به واسطه ی باقراف توانست جماعت اسلامی کوردها (ژ-ک) را نابود و اولین حزب سکولاریستی را در میان کوردها تاسیس کند. اما در نهایت این مزدور مثل سایر مزدوران توسط استالین به فروش می رسد و چون توسط علمای آنزمان چون ملا خلیل حکم ارتداد او صادر شده بود کوردها نیز او را رها کردند و با فرار مزدوران بارزانی به شوروی این مزدور تنها می ماند و به درخواست کوردها توسط  حاکمیت آنزمان ایران اعدام می شود.

این سرنوشت بنیانگذار سکولاریستهای مزدور و خائن در کوردستان است که پس مانده هایش به صدها حزب ضد هم تقسیم شده اند که هیچ یک آن دیگری را قبول ندارد.

در کوردستان ایران کومله ها و دمکراتها ابتدا برای صدام حسین مزدوری کردند و الان هم با واسطه هائی مزدور آمریکا و ناتو شده اند. احزاب سکولار کوردستان عراق و سوریه و ترکیه هم چنین وضعیتی دارند اما جالب است بدانید که در کوردستان عراق چند روز آمریکا سکولاریستهای مزدور کورد را رها کرد و حشد شعبی ۵۱ درصد خاکشان را گرفت. در کوردستان سوریه هم آمریکا چند روز این مزدوران سکولار کورد را رها کرد و باز دیدیم که ترکیه (ناتو) و مزدورانش از عفرین تا راس العین (سریکانی) را تصرف کردند.

پس موجودیت مزدوران به تصمیم و موجودیت اربابان آنها بستگی دارد. چون از حمایت مردمی برخوردار نیستند و تنها با قدرت نظامی اشغالگران خود را بر ملت مظلوم خود تحمیل کرده اند.

یکی از جنایات مشترک آمریکا و کوردهای سکولار در سوریه جنایت باغوز است. در سال ٢٠١٩ در چنین روزهائی بود که آمریکا و متحدینش از طریق هوائی و مزدوران سکولار کورد از طریق زمینی با وحشیّتِ تمام، وحشیّتی که حیوانات درنده نیز از آن شرم دارند با انواع سلاح‌ها و بمبهای خوشه ای فسفری و… بر مسلمین در بخش کوچکی از سرزمینِ سوریه یورش بردند و حدود ٣٠٠٠ نفر از آنان را به قتل رسانده و سوزاندند… آمریکا و ناتو و کوردهای سکولار با قتل ۶۵٠ زن، ٩٢٠ کودک و ١۴٠٠ مرد آنهم در یک شبِ واحد، یکی از بزرگترین جرائم تاریخ را با شعار «جنگ با تروریسم و نشر دموکراسی» مرتکب شدند! لِلَّه الْمُشْتَكَى !

برای این شهدا می گوئیم : لِلّهِ دَرّهُمْ وَعَلَى اللَّهِ أَجْرَهُم، اما برای آمریکا و سایر کفار سکولار و اشغالگر جهانی و مزدوران محلی آنها می گوئیم: اگر شما قادر به نابودی زنان و کودکان و مردهای زخمی و محاصره شده و گروههای متفرق اسلامی باشید اما بدانید که با قدرت شگفت انگیز حکومت اسلامی و دارالاسلام طرف هستید که خاری در چَشم و خنجری در سینه‌ی آمریکا و سایر کفار و مزدوران محلی آنها در این چند دهه گذشته شده است. پس بدانید نه جنایات شما را فراموش می کنیم، نه می بخشیم: والله والله سننتقم دماء شهدائنا.