قیاس عبدالحمید زاهدان در برخورد با مخالفین حکومت، یزید معیار برای مقایسه شدن است یا…؟

قیاس عبدالحمید زاهدان در برخورد با مخالفین حکومت، یزید معیار برای مقایسه شدن است یا…؟

به قلم: براهندک بلوچ

«يَربوع» که شبيه موش صحرايی يا راسو است یک درِ معمولی و آشکار برای رفت و آمد خودش دارد. اما در کنار این درِ محل رفت و آمد خود، از طریق تونل هایی که در خانه اش زده در یک نقطه یا نقاط دوردست تری، در یا درهای دیگری هم برای احتیاط می کند. این درهای احتیاطی را طوری به سمت سطح زمین می کند که سوراخ نشود، بلکه یک قشر نازک باقی می گذارد، نه آن قدر نازک که خود قشر خراب شود و پایین بیاید، بلکه در این حد که اگر روزی خطری از در آشکار (که همه می دانند) پیدا شد، او بتواند با سرش محکم به این قشر بزند و آن را خراب کند و فرار نماید. این که از این درِ آشکار و شناخته شده وارد می شود، اما  از آن درِ پنهانی خارج شود، عرب به این می گوید: نافقاً؛ یعنی یک راه مخفی درونی پوشیده … . عده ای هم گفته اند که: نام سوراخ مخفی يربوع «نافقاء» است که کلمه ی «منافق» هم از همین واژه گرفته شده است.

دارودسته ی منافقین یا سکولار زده ها نیز، دو در و دو راهرو برای خودشان قرار داده اند؛ یک درِ ورودی که ظاهری است و به راهرو و تونل اصلی باز می شود که اسلام است؛ و یک راهرو و تونل انحرافی و پنهان دیگری که دارای یک درِ خروجی است که باید فرض کنیم درِ پنهانی، احتیاطی و اصلی است که برای روز مبادا و برای خودش نگه داشته است.

مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه مسجد مکی زاهدان مدتهاست با روش «یکی به نعل میزنه یکی به میخ» سخنان راست و دروغ و ضد و نقیضی را بیان کرده که همیشه یک راه دررو برای خودش گذاشته است؛ ابتدا سم خودش را در دفاع از سکولاریسم و سکولاریستها و ضربه زدن به حاکمیت بر دارالاسلام می ریزد و بعد با غوغاسالاری و شعار دادن و داستان سرائی و زبان بازی یک راه در رو برای خودش می گذارد،  غیر از سرگردانی برای مریدانش و آماده سازی آنها برای خدمت به احزاب و گروههای سکولار و غیر سکولار و غیر از خوراک تبلیغاتی برای رسانه های کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مرتد محلی و دارودسته ی منافقین بومی  خیری برای مردم ستمدیده و سرگردان بلوچ حنفی مذهب در بر نداشته است.

این مولوی در سخنان خود اصلاً توجهی به منهج اهل سنت و جماعت در مسائل مختلف عقیدتی و اصلاحی و بخصوص در مساله ی امر به معروف و نهی از منکر ندارد و مثلاً به صراحت اعلام می کند که اشکالی ندارد ما دارای حاکمیتی لائیک باشیم و یک لائیک مسئول حکومتی ما باشد و  در (۱۹ خرداد ۱۴۰۲ش) هم اعلام می کند: ایران کشور یک قشر و قوم و مذهب و حتی کشور فقط اسلام نیست… فکر مذهبی جواب نمی‌دهد. اگر اهل‌سنت گمان کند که این کشور متعلق به اهل‌سنت است یا شیعه گمان کند که این کشور متعلق به شیعه است این تفکر جواب نخواهد داد، بلکه باید فکر انسانی و فکری بالاتر از مذهب داشته باشیم…. اگر بنده به جای شما بودم از صندلی خودم پایین می‌آمدم و در کنار مردم می‌ایستادم و خود را در اختیار عقلای قوم و مردم می‌گذاشتم.”

اسلام از شیعه و سنی تشکیل شده است، فکر انسانی بالاتر از اسلام چیست که این مولوی برای آن دعوت می دهد؟ سکولاریسم است که شب روز برای پیروی از حقوق بشر سکولاریستی  نعره می زند. آیا حکم کسی که این سخن را بگوید در منهج اهل سنت و جماعت چیست؟

در نماز جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ش هم گفت: «یزید تمام این جنایات را برای بقای حکومت خود مرتکب شد.. برای بقای حکومت نباید مردم کشته شوند» از این جنایت یزید فاسق فاجر به این نتیجه ی کلی می رسد که : حکومت، دنیاست و دنیا ارزش ندارد که انسان به‌خاطر آن مخالفان خود را بکشد… اگر مردم بخواهند یک مسئولی نباشد حق با مردم است. ببینید مردم چه می‌خواهند. رضایت پروردگار در رضایت مردم است.”

یعنی به نظر شما در زمان ابوبکر صدیق که آنهمه مردم مرتد شدند به گونه ای که امام نسائی در فرموده‌ای می‌آورد که: «ارتدَّتِ العربُ» [۱]عرب مرتد شدند یا کسی چون ام المومنین عایشه رضی الله عنها می گوید:«ارتدَّتِ العربُ قاطبةً»[۲] عرب همگی مرتد شدند و عمر بن خطاب می گوید: إِنَّ الْعَرَبَ قَدِ ارْتَدَّتْ عَلَى أَعْقَابِهَا کُفَّارًا.[۳] قطعاً عرب مرتد گشته اند بر راه پیشنیان کافرشان، یا امام ابن خُزَیمه ی نیشابوری (۲۲۳ -۳۱۱ق) می‌ گوید: «ارتدَّ عامَّة العرب» یعنی عرب به شیوه ای عمومی‌ مرتد شدند؛ آیا دستور رسول الله صلی الله علیه وسلم به جنگ با این مرتدین و کار ابوبکر و اجماع صحابه در جنگ با جبهه ی مرتدین اشتباه بود؟  یا به نظر شما در خروج و قیام اغتشاشگران بر علیه عثمان بن عفان حق با آن مردم بود؟ یا در اهل بغی شدن معاویه و آنهمه کشت و کشتار با دو خلیفه ی راشد یعنی علی بن ابی طالب و حسن بن علی باز حق با معاویه بود؟ مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (قلم/۳۶) شما را چه شده؟ چگونه شما (این چنین) حکم (ظالمانه) می‌کنید؟

اینکه به صورت کلی می گوئی: «رضایت پروردگار در رضایت مردم است» دقیقاً سخن ماکیاولی است که می گفت:”هدف وسيله را توجيه مي كند”، و شعارش این بود”صدای خلق صدای خداست” و خشنودی خداوند را در خشنودی مردم است.  

اما الله تعالی تنها قانون شریعت خودش را حق می داند نه اکثریت و اقلیت را و می فرماید: وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۚ(انعام/۱۱۶) ‏اگر از اکثر مردم  پیروی کنی، تو را از راه خدا دور می‌سازند . و می فرماید: وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ ۚ (مومنون/۷۱) ‏اگر حق و حقیقت از خواستها و هوسهای ایشان پیروی می‌کرد (و جهان هستی بر طبق تمایلاتشان به گردش می‌افتاد) آسمانها و زمین و همه کسانی که در آنها بسر می‌برند تباه می‌گردیدند (و نظم و نظام کائنات از هم می‌پاشید) .


[۱] النسائی ۳۰۹۴ صححه الالبانی

[۲] ابن عساکر، تاریخ دمشق ۳۰/۳۱۱

[۳] واقدی، کتاب الرده  ۱/۵۱

انسانیت یعنی چه؟ مولوی عبدالحمید اسماعلی زهی زاهدان برای چه چیزی زمینه سازی می کند؟

انسانیت یعنی چه؟ مولوی عبدالحمید اسماعلی زهی زاهدان برای چه چیزی زمینه سازی می کند؟

به قلم: عبدالرحمن براهوئی (بلوچ)

اگر به تمام فرهنگ لغتهای دنیا مراجعه کنید متوجه می شوید که انسانیت یا همان انسان گرائی ترجمه ی اومانیسم Humanism)) یا انسان محوری به جای الله محوری است. انسانیت یا انسان محوری یعنی : جایگزینی برای ادیانی که به خدای ماوراء طبیعی و زندگی در آخرت اعتقاد دارند.( The Humanist Magazine). در این دیدگاه خداباوری نقشی ندارد و دیدگاه‌های ماوراء طبیعی از واقعیت را نمی‌پذیرد (انجمن بین‌المللی انسان‌گرایی) در این دیدگاه اصالت بر خواسته های نفسانی انسان است نه خواسته های خدا و دین اسلام یا یهودیت و غیره .

دقت داشته باشیم که: اومانیسم یا انسان محوری یا انسانیت زیر بنای عقیده ی سکولاریستهاست و سکولاریسم بر اساس این عقیده پایه ریزی شده است؛ و در میان مسلمین توسط سه دسته مورد استفاده قرار می گیرد:

  1.  احزاب سکولار و مرتد که دقیقا منظور خود را صادقانه بیان می کنند و دنبال کنار زدن قوانین دین اسلام از حاکمیت هستند
  2. ۲-     دارودسته ی منافقین میان طیفهای مختلف عوام و خواص جامعه که همین اهداف را دارند اما چون چند چهره و بی غیرت و موزی هستند صادقانه آنرا بیان نمی کنند و ما تنها از روی ظاهر عملی آنها و بخصوص از روی سخنانشان می توانیم هدف واقعی اینها را بشناسیم .الله تعالی می فرماید: وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ (محمد/۳۰) تو قطعاً آنان را از روی طرز سخن و نحوه گفتار می‌شناسی.

یعنی همچنانکه از روی ظاهر صورت دارودسته ی منافقین و از روی اعمال و سخنان دارودسته ی منافقین می توانیم آنها را به سادگی تشخیص دهیم به همین شکل و خیلی ساده تر می توانیم مومنین را نیز تشخیص دهیم؛ این شناخت، یک ضرورت ابتدائی برای هر مومنی است.

  • عوام الناس جاهل و نا آگاهی از میان مومنین که  منهج صحیح اسلامی را نمی دانند و خیال می کنند انسانیت یعنی اخلاق عمومی و هر چیز خوبی که خدا به آن راضی است و یا حتی اخلاق عقیدتی که در شریعت الله وجود دارد .

حالا صرفنظر از ظاهر زندگی مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی و صرفنظر از دروغها و اتهاماتی که به الله و پیامبران و اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم زده، تنها با بررسی چند سخن از سخنان این خطیب مسجد مکی زاهدان شما خودتان بگوئید این شخص جزو کدام دسته است و برای چه چیزی زمینه سازی می کند؟ برای حاکمیت بر اساس شریعت الله و حاکمیت مذهب حنفی مردم بلوچستان یا برای حاکمیت مذهب شافعی مردم کُردستان یا برای اومانیسم واقعی و حاکمیت سکولاریسم؟

  • ۶خرداد ۱۴۰۱(نماز جمعه)  ما باید برای انسانیت اشک بریزیم و غمخوار باشیم.
  • –         11شهریور ۱۴۰۱ (نماز جمعه) برای ما شیعه و سنی و حتی مسلمان و غیر مسلمان هیچ تفاوتی با هم ندارند. ما به انسانیت معتقدیم.
  • –         14آبان ۱۴۰۱ (جمع جوانان طوایف مختلف در مسجد مکی) بهائیان، دراویش، مسیحیان، مذاهب، اقوام و ادیان مختلف  که در انسانیت و وطن با ما شریک هستند باید برابر دیده شوند.
  • –         5آبان ۱۴۰۱ (دیدار با سران طوایف در مسجد مکی) تنها روی مذهب فکر نمی کنیم، روی انسانیت فکر می کنیم، همه نیاز به آزادی و حرمت داریم.
  • –         9دی ۱۴۰۱ (نماز جمعه) هر ایرانی حق انسانی دارد. ما باید حقوق بشر را رعایت کنیم . ما به انسانیت فکی می کنیم.
  • –         23دی ۱۴۰۱ (نماز جمعه) ما به انسانیت فکر می کنیم
  • –         28بهمن ۱۴۰۱ (نماز جمعه) همه اقوام و مذاهب و انسانها در حقوق مساوی هستند و اصل، انسانیت است و به انسانیت فکر می شود.
  • –         17اسفند ۱۴۰۱ (دیدار با طایفه شه بخش) ما فقط طرفدار حق و حقوق قوم یا مذهب خود و حتی فقط طرفدار مسلمانان نیستیم، بلکه برای ما انسانیت مطرح است و معتقدیم کسی که حتی خدا را هم قبول ندارد حق و حقوقی دارد.
  • –         19اسفند ۱۴۰۱(نماز جمعه)انبیاء بر انسانیت تاکید کردند
  • اسفند۱۴۰۱ (نماز جمعه): الله تعالی انسان را برای نفع رسانی به انسانیت و مخلوقات آفریده است
  • –         4 فروردین ۱۴۰۲(نماز جمعه) برای ما مذهب و تنها دین مطرح نیست؛ دین مهم است اما برای ما انسانیت مطرح است.
  • –         21 فروردین ۱۴۰۲ (در ضیافت خانواده ی کشته شده های جمعه خونین زاهدان)امروز مردم بلوچستان ما جدا از تفکرات قومی و مذهبی به اسلام و انسانیت فکر می کنند، آنچه مهم است انسانیت است.
  • –         25فروردین ۱۴۰۲(نماز جمعه زاهدان) اسلام اعتدالی به انسانیت می اندیشد
  • –         28 فروردین( در اعتکاف مسجد مکی) انسانیت خیلی مهم است؛ اگر شخص تورات و انجیل و زبور و قرآن را با خود به همراه داشته باشد اما انسانیت نداشته باشد  هیچ فایده ای ندارد.
  • –         12 اریبهشت ۱۴۰۲ (در دیدار علمای سرباز  و راسک)برای ما شیعه و سنی و مسلمان و غیر مسلمان تفاوتی ندارد . برای ما حق و انسانیت مهم است .
  • –         14 اردیبهشت ۱۴۰۲ (دیدار با مولوی های سیستان) معتقدیم آزادی های هایی را که اسلام و قوانین بین المللی به انسانها داده اند و آزادی هایی که شایسته ی  انسانیت هستند به بشر داده شوند.
  • –         22 اردیبهشت ۱۴۰۲ (نماز جمعه) اگر شفقت و مروت و انسانیت در وجود یک انسان نباشد نشانه آن است که ئر زندگی این انسان دین وجود ندارد
  • –         28 اردیبهشت ۱۴۰۲ (دیدار با مولوی های کورین و..) ما به انسانیت فکر می کنیم
  • –         12 تیر ۱۴۰۲(دیدار با مولوی های خاش و..) ما نیز باید به انسانیت بیاندیشیم و برای منافع همه مردم دنیا فکر کنیم.
  • –         23 تیر۱۴۰۲ (نماز جمعه)  ما به اصل اسلام و به همه ی مسلمانان و به اصل انسانیت و حقوق تمام انسانها می اندیشیم … اساس دارالعلوم زاهدان بر این است که در آن برای انسانیت فکر می شود. … صحابه با بنای تمدن جدید به انسانیت خدمت کردند
  • –         30 تیر ۱۴۰۲ (نماز جمعه) خلفای راشدین به انسانیت می اندیشیدند
  • –         6 مرداد ۱۴۰۲ (نماز جمعه): امام حسین به انسانیت درس شجاعت و شهامت و آزادگی دارد

طیف حسن امینی سنندج و بیانیه های تکراری آنها در حمایت از سکولاریستهای مرتد به بهانه حمایت از محیط زیست

طیف حسن امینی سنندج و بیانیه های تکراری آنها در حمایت از سکولاریستهای مرتد به بهانه حمایت از محیط زیست

به قلم: مسعود سنه ای

 هیچ کسی نمی تواند میزان جنایات احزاب سکولار متنوع و رنگارنگ کورد در حق دین و جان و ناموس و خاک و حیا و شرف کوردها را نادیده بگیرد اما زمانی که حکومت ایران بر علیه آنها وارد جنگ می شود و مثلاً چند بوته درخت سوخته می شوند فوراً عده ای مُلا و غیر مُلا در قالب مدافع محیط زیست و غیره در محکومیت حملات ایران بیانیه پشت بیانیه صادر می کنند اما در برابر جنایات و خونهائی که این احزاب سکولار از کوردها ریخته و می ریزند سکوت می کنند، اینها فقط بر عیب گیری مسلمین تمرکز کرده اند اما در مورد ارتداد و آنهمه جنایات و ظلم و فساد سکولارها سکوت کرده اند.

فرعون در مورد موسی عَلَيْهِ وَعَلى نَبِيِّنَا الصَّلاةُ وَ السَّلام می گفت: وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَىٰ وَلْيَدْعُ رَبَّهُ ۖ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ (غافر/۲۶) ‏فرعون ( به اطرافیان و مشاوران خود ) گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را ( برای نجات خود از دست من ) به فریاد خواند. من از این می‌ترسم که آئین شما را تغییر دهد ، یا این که در زمین فساد را گسترش دهد و پراکنده سازد .‏ متوجه شدید این سکولار به اطرافیانش چه گفت؟ :

  1. موسی می خواهد دین سکولاریستی آنها دگرگون و تغییر دهد؛ سخن حقی است که این کذاب می گوید، چون هدف تمام پیامبران نابودی دین سکولاریسم و سکولاریستها بوده است.
  2. ۲-     پیامبر الله را مروج فساد می داند! که دروغ آشکاری است

اما خروجی این سخنان راست و دروغ می شود: پنهان کردن حق و بسیج مردم بر علیه حقی که همراه موسی بود؛ دقیقاً همان چیزی که الله تعالی کفار یهودی عصر پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم را از آن برحذر می دارد و می فرماید: وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ‏(بقره/۴۲) و حق را با باطل نیامیزید، و حق را پنهان نکنید. و حال آن که می‌دانید.‏

پس سوزاندن و قطع درختان در حالت عادی کار صحیحی نیست اما اگر مثل رسول الله صلی الله علیه وسلم در محاصره ی یهودیان بنی نضیر مجبور به قطع این درختان شدیم چه؟ مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَىٰ أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ (حشر/۵)  ‏هر درخت مرغوب خرمائی را که بریدید، یا بر پایه‌ها و ریشه‌های خود برجای گذاشتید، به فرمان  الله و اجازه او بوده است تا فاسقین (بیرون روندگان از قانون شریعت الله) را خوار و رسوا گرداند.

اما چه کسانی هستند که این موارد را برچسته و بزرگ می کنند و جنایات کفار را ناچیز و کوچک نشان می دهند و حتی نادیده می گیرند؟ ابن تیمیه در مورد دسته هائی از منحرفین میان شیعه که مسلمین را به خاطر گناهان کوچکشان مورد عیبجوئی قرار می دهند اما از کفر و گناهان بزرگ کفار و دارودسته ی منافقین «كاليهود والنصارى والمشركين والإسماعيلية والنصيرية وغيرهم» که آنها را نیز بر علیه مومنین یاری می رسانند چشم پوشی می کنند می گوید: مَنْ نَاقَشَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الذُّنُوبِ، وَهُوَ لَا يُنَاقِشُ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ عَلَى كُفْرِهِمْ وَنِفَاقِهِمْ، بَلْ وَرُبَّمَا يَمْدَحُهُمْ وَيُعَظِّمُهُمْ، دَلَّ عَلَى أَنَّهُ مِنْ أَعْظَمِ النَّاسِ جَهْلًا وَظُلْمًا، إِنْ لَمْ يَنْتَهِ بِهِ جَهْلُهُ وَظُلْمُهُ إِلَى الْكُفْرِ وَالنِّفَاقِ.[۱] هرکسی که به خاطر گناهان با مومنین جرو بحث کند، اما در عین حال با کفار و منافقین به خاطر کفرشان و نفاقشان جروبحث نمی کند بلکه به مدح و ستایش و بزرگداشت این کفار و منافقین هم می پردازد، دلیل بر این است که بدون شک چنین شخصی از جاهلترین و ظالمترین انسانهاست، اگر این جهل و ظلمش او را به درجه ی کفر و نفاق نرساند. 

این دسته از شیعیان منحرف که غلاة میان شیعیان بودند و امروزه تحت عنوان شیعیان انگلیسی شناخته شده اند چون سایر مذاهب معروف به اهل سنت و حتی زیدی ها و معتزله و غیره که مثل خودشان فکر نمی کرده اند را مرتد می دانستند نزد خودشان دلیلی داشتند و می گفتند ما یک کافر اصلی یا یکی از دارودسته ی منافقین را بر علیه مرتدین یاری می دهیم؛ یا پیروان محمد بن عبدالوهاب با مشرک نامیدن مسلمین مخالف خودشان و سپس تکفیر نابجای آنها می گفتند حکم کفار مشرک و مرتدین بدتر از حکم یهود و نصارا است و با کفار سکولار انگلیسی و فرانسوی که سرزمینهای مسلمین را اشغال کرده بودند و مشرکین اصلی بودند کاری نداشتند و تنها با عثمانی ها و سایر مسلمین مخالف خود می جنگیدند، حالا بهانه ی این دسته از مُلاهای کوردستان مثل حسن امینی و غیره در حمایت از این احزاب سکولار  که نزد تمام مذاهب اسلامی مرتد هستند چیست؟


[۱] ابن تيميه، منهاج السنة (٤/ ٣٧٣)

شبکه ماهوراه ای «کلمه» تریبون منافقین آشکار شده و سکولاریسم

شبکه ماهوراه ای «کلمه» تریبون منافقین آشکار شده و سکولاریسم

به قلم: محمد اسامه

دارودسته ی منافقین در اساس طرفدار سکولاریسم هستند اما چون از قدرت دارالاسلام و حاکمیت مسلمین می ترسند آنرا پنهان می کنند و در ظاهر تابع حاکمیت و قدرت مسلمکین می شوند.

اینها تا زمانی که در دارالاسلام حضور دارند و اهل جماعت هستند و صف خودشان را از سایر مسلمین جدا نکرده اند از حقوق اسلامی یکسانی با سایر مسلمین برخوردار هستند، اما به محض آنکه از جماعت مسلمین و دارالاسلام جدا می شوند حکم منافقین آشکار شده را می گیرند که می شود: مَلْعُونِينَ ۖ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا (احزاب/۶۱) این مردم (پلید بدکار) رانده درگاه حقّ و ملعون هستند، باید هرجا یافت شوند آنان را گرفته و پیاپی به قتل رساند.

مشخص است، عقیده ای هم که اینها آشکار می کنند سکولاریسم است و در لباس مسلمان و با عقاید سکولاریستی به جنگ با اسلام و جماعت و دارالاسلام مسلمین می پردازند.

شبکه ی کلمه یکی از این شبکه هاست همچنانکه شبکه های اهل البیت و امام حسین و مرجعیت و … در میان شیعیان انگلیسی هم همین جایگاه و نقش را دارند.

اینها خودفروختگان راه اسلام آمریکائی، و تشیع انگلیسی هستند که مردمان را با سودای مبارزه و آزادی فریفته‌اند. آنان به تریبون دموکرات‌های سکولارمبدل شده‌اند.

به عنوان مثال شیرین عبادی که به ضدیت با احکام الهی برخواست با همان سیمای برهنه‌اش در شبکه‌ای که ادعای نشر اسلام را دارند بارها ظاهر شد، همان کسی که حکم ارث در اسلام‌ را ظالمانه می‌خواند و آزادی را در رد حجاب و برهنگی می‌داند.

از آن سو شبکه کلمه به تریبون جبهه دموکراتیک سکولارها مبدل گشته و رثای یک ملحد ضد دین را برای ملحدی دیگر (روح الشیطان زم) سر می‌دهد. همان روح الله زم که بنام مبارزه با آخوندها؛ استهزائی نماند که به دین اسلام و مبانی آن نکرده باشد.

از سوی دیگر سخنگوی کاخ سفید در بین فارس‌زبان ها شده‌اند و با سیمایی غربی و در اوج بی حیایی سخنان پمپئو را در مورد قتل عام عده ای از مسلمین با آب و تاب نشر میدهند. تا هر چه بیشتر علاوه بر نشان دادن ارتکاب شرك در طاعت (با موافقت با سکولاریسم)، به ما بنمایانند که از کشتار مسلمین به دست آمریکای سکولار شادمانند و با زبانشان ناقض هشتم را عیان کنند.

پس شبکه ماهوراه ای و مجازی «کلمه» تریبون منافقین آشکار شده و سکولاریسم است نه اهل سنت و جماعت.

حسن امینی به همراه سایر دارودسته ی منافقین سنندج باز چهره ی خود را در دفاع از احزاب سکولار و مرتد نشان دادند

حسن امینی به همراه سایر دارودسته ی منافقین سنندج باز چهره ی خود را در دفاع از احزاب سکولار و مرتد نشان دادند

به قلم: کیوان مریوانی

بیشتر از ۴ دهه است که احزاب سکولار و مرتد کوردستان در لباس کمونیسم و ناسیونال سوسیالیسم و سوسیال دموکراسی و فمنیستی و دهها حزب و گرایش سکولاریستی دیگر به دین و ملت و فرهنگ و آبرو و ناموس و حیا و وطن کوردها خیانت و دشمنی می کنند.

بنیانگذار این احزاب سکولار قاضی محمد مرتد بود که مستقیماً از کانال باقراف آذربایجان برای استالین و شوروی ها مزدوری می کرد و به دستور استالین اولین جماعت اسلامگرای کوردها یعنی جماعت ژ.کاف را نابود کرد و به جای آن حزب دمکرات کُردستان را با مرامنامه ی سکولاریستی و سوسیالیستی قرار داد.

این خائن در نهایت بعد از انجام ماموریت توسط شوروی ها در قبال نفت شمال به حکومت رضاخان واگذار شد و مثل دستمال توالت دور ریخته شد. جانشنیان او مثل قاسملو نیز که از اعضای حزب توده ایران بود و مزدور شوروی ها مدتی نزد صدام حسین سکولار ناسیونال سوسیالیست(بعث) کارمند بود و حقوق بگیر بعثی ها، بعد از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ در ایران هم به عنوان یک خائن به دین و خاک و مردم بعد از اغتشاشات و جنایات داخلی در مناطق غربی ایران به مدت ۸ سال تمام مثل دارودسته ی رجوی و کومله ها و سایر خائنین در کنار صدام حسین سکولار بر علیه ملت خود جنگیدند.   

بعد از آتش بس صدام حسین سکولار با ایران این احزاب سکولار و خائن نیز به صورت رسمی فعالیتهای خود را متوقف کردند اما بعد از فروریختن حاکمیت صدام حسین و قدرت گیری آمریکا و انگلیس و صهیونیستها در بخشهایی از عراق این خائنین کورد نیز اربابانی جدید پیدا کردند و هر ازگاهی دست به ترور و باج گیری از کوردها و نا امن کردن منطقه کرده اند.

آنروی سکه ای که برای عده ای ناشناخته است و اهمیت کمتری به آن داده می شود نقش دارودسته ی منافقین (سکولار زده ها)ی داخلی در تسهیل یارگیری این احزاب سکولار در میان کوردها و اهرمهای فشار جهت حمایت از فعالیتهای جنایتکارانه ی این احزاب سکولار است.

این احزاب سکولار و طرفداران آنها بارها و بارها کوردها و سایر مسئولین حکومتی و نظامی را به فجیع ترین شیوه ی ممکن ترور و زجر کش کرده اند که نزدیکترین اقدام جنایتکارانه ی این طیف در اغتشاشات ۱۴۰۱ش ایران بود اما شما هرگز یک محکومیت ساده هم از این موجودات چند چهره ندیدید بلکه با تبلیغات و شعارها و گردهم آئی ها  و بیانیه های پی در پی در حمایت از این اغتشاشگران، آشکارا در «جبهه»ی کفار سکولار جهانی این احزاب سکولار و اغتشاشگران بومی قرار گرفته بودند.

در کنار این، هر گاه حاکمیت با حمایت نیروهای بومی کوردها خواسته جلو جنایات این احزاب سکولار را بگیرد و در داخل یا خارج از مرزهای ایران ضرباتی وارد کند این دارودسته ی منافقین با شعارهای دروغین محافظت از محیط زیست و … به حمایت از این احزاب سکولار قرار گرفته اند و نیروی فشاری بر علیه حاکمیت ایران و نیروهای مردمی کورد شده اند.

حسن امینی از مکتب احمد مفتی زاده یکی از چره های شناخته شده ی این طیف منحرف است که این بار نیز در حمایت از مزدوران سکولار کمونیست پ.ک.ک (پژاک) که مدتهاست باعث ایجاد ناامنی برای روستائیان و هوارنشینان هورامان شده اند بیانیه صادر کرده است.

زمانی که این جنایتکاران که از دختران و پسران ترکیه ای و سوریه ای و چند راه بلد ایرانی تشکیل شده اند آنهمه باج گیری و زور گوئی و تجاوز و ظلم مرتکب می شدند حسن امینی و دارودسته اش لال بودند اما الان که تصمیمی جهت پاکسازی آنها از هورامان و کوههای کوسالان گرفته شده است به بهانه ی دفاع از محیط زیست و در حمایت از این احزاب خائن سکولار صدایشان بلند شده است.

‫ برچه کسی پوشیده مانده که رژیم آل سلول رژیم طاغوتی وعلمای دربارش خرهای اند که فقط برای آل سلول کتاب حمل می کنند

‫ برچه کسی پوشیده مانده که رژیم آل سلول رژیم طاغوتی وعلمای دربارش خرهای اند که فقط برای آل سلول کتاب حمل می کنند

به قلم: محمد اسامه

الله تعالی می فرماید: مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا ۚ بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ ۚ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (جمعه/۵) ‏کسانی که تورات بدیشان واگذار گردید ، ولی بدان عمل نکردند و حق آن را ادا ننمودند ، به درازگوشی می‌مانند که کتابهائی را برمی‌دارد ( ولی از محتوای آنها خبر ندارد ) . مردمانی که آیات خدا را تکذیب می‌دارند ، بدترین مثل را دارند . خداوند مردمان ستمکار را هدایت نمی‌دهد ( و به سعادت هر دو سرا نائل نمی‌گرداند ) .‏

آل سعودعلماء را زندانی و شکنجه و اعدام می کند و آنهم به جرم خوارج و تروریست بودن!

خوارج تروریست اند ؟ یا اینکه تروریست ها خوارج اند؟

آیا شما می توانید جواب این معما را در نصوص شرع پیدا کنید؟

رژیم کفر آل سلول یکبار میگوید ۴۷ – تروریست را اعدام کرد و بار دیگر می گوید ۱۲ تروریست را اعدام کرد و در نوبتهای مختلف تعداد مختلف …..خرهای دربارشان که رد قالب مفتی و هیئت کبار علماء و خطیب و غیره فرورفته اند میگویند خوارج اعدام شدند. درعین حال هیئت خرهای کبار – بیانیه صادرکرد که این کارهای ولی خمر اجراکردن شرع الله است؟

سوال می شود آیا شرع الله است؟ نه والله شرع الله نیست – بلکه آل سلول وهیئت حمارهای کبار شان شرع الله را تبدیل کرده اند واین کفری آشکار است.

این شرع الله نبود – بلکه شرع آمریکای سکولار و سازمان ملل کفری بود که آل سلول آن را اجرا کرد.

یکبار۴۶ نفر از علماء طلاب ومجاهدین اهل سنت را اعدام کرد که سال ها در شکنجه گاه های آل سلول سپری کردند، تا دیروز اگر برای فرد عوامی از اهل سنت می گفتی که رژیم آل سلول – صدها تن از علماء طلاب ومجاهدین وعموم مسلمانان را زندان کرده واعدام کرده است – فورا نفی میکرد –

حتی بعضی ها می گفتند مگر ممکن است که علماء را زندان کند وقتل کند درحالیکه هیئت علمای کبار دارد وعلمای بزرگ – فورا برایت نام های از پرورش دهندگان آل سلول را ذکر می کرد

اگر برایش می گفتی علمایی که آل سلول آن ها را بزرگ کرده واسامی بزرگ بر آنها نهاده علمای دربارش هستند که خود آنها را پرورش داده – بازهم نفی میکرد-

اما امروزه چی؟

امروزه دیگر خود رژیم کفر آل سلول ثابت کرد که سال ها است علماء را زندان کرده و  به این صورت آنها را قتل عام می کند .

دیگر برچه کسی پوشیده مانده که رژیم آل سلول رژیم طاغوتی وعلمای دربارش خرهای اند که فقط برای آل سلول کتاب حمل می کنند..

تضاد حکم سبّ النبی در شبکه نجدی کلمه ( با کارشناسیِ درویش گنابادی! ) با دیدگاه اسلام

تضاد حکم سبّ النبی در شبکه نجدی کلمه ( با کارشناسیِ درویش گنابادی! ) با دیدگاه اسلام

استفتا از : حوزه علمیه احناف خواف

شبکه‌ی کلمه که از مُبلّغین نجدی و سکولاریسم می‌باشد و این بار شریعت مبین اسلام و حکم اهل سنت را از یک درویش گنابادی معلوم الحال استفسار میکند!! بر خلاف دیدگاه اسلام اعتقاد دارد که حکم کشتن شخص «سابّ النّبی» یک بدعت در دین است!!

از دیدگاه شریعت مقدس اسلام، دشنام دادن به رسول بزرگوار اسلام صلّى الله عليه و سلم مستوجب کفر بوده و حکم شخصِ دشنام دهنده این است که باید کشته شود و حتی اگر توبه کند حکم قتل وی ساقط نمی‌شود اگرچه اگر توبه‌اش صحیح و مخلصانه باشد امکان اینکه خداوند متعال او را عفو نماید وجود دارد.
گناه توهین و ناسزاگویی به رسول اللهﷺ به قدری بزرگ است که قابل تصور نیست.

علت اینکه با وجود توبه نمودن ، باز هم چنین شخصی به قتل می‌رسد این است که این حکم حدی از حدود خداوند متعال است و حدود الهی با توبه ساقط نمی‌شود چنانچه به عنوان مثال اگر سرقت یک انسان در دادگاه اسلامی محرز شود با توبه ، حکم قطع دست ساقط نخواهد شد ؛ زیرا قطع دست نیز از جمله‌ی حدود می‌باشد.
اما فقهای اهل سنت و جماعت فرموده‌اند: اگر شخصی به رسول اللهﷺ توهین نمود ، فقط حکومت اسلامی حق دارد که حکم وی را اجرا کند و آحاد جامعه حق ندارند در این مساله دخالت کنند تا منجر به هرج و مرج نشود و هر کس به این بهانه اقدام به قتل دیگران نکند و منجر به سوء استفاده‌ی فرصت جویان نشود.

بنابراین وظیفه‌ی شما این است که اگر کسی در جلوی شما (العیاذ بالله) به رسول اللهﷺ که رحمة للعالمین است توهین کرد شما او را نصیحت کنید و سعی کنید اگر شبهه‌ای داشت شبهه‌اش را برطرف کنید و اگر خودتان آگاهی کامل ندارید او را به علمای متخصص ارجاع دهید یا اینکه خودتان از علما بپرسید و او را روشن کنید. همچنین از خداوند متعال بخواهید که او را هدایت کند و اگر قابل هدایت نیست شر او را کم کند.
اما اگر دیدید که او به دنبال توهین است و نصایح و توجیهات علمای دین کارساز نیست توصیه می‌کنم که از او به مجامع ذی صلاح شکایت کنید تا قانون به سراغ او برود.

به عموم برادران و خواهران دیندار توصیه می‌شود که در این عصر فتنه که الحاد به اوج خود رسیده است تمام کوشش خود را در راستای شناخت صحیح از سیره و زندگی رسول اللهﷺ به کار ببرند و پاسخ شبهات کافران و زیان‌کاران دنیا و آخرت را آموخته و از آبروی رسول اللهﷺ در فضای مجازی و حقیقی دفاع کنند تا إن شاء الله ما هم در روز محشر از جمله‌ی مدافعین و سربازان آن حضرت محسوب شویم.

اللهم آمین.

فساد عقیدتی و فکری در شبکهٔ ماهواره ای و مجازی کلمه

فساد عقیدتی و فکری در شبکهٔ ماهواره ای و مجازی کلمه

به قلم: صبغت الله عاکف

پنج یا شش سال پیش، با جمعی از دوستان نشسته بودیم و صحبت از کارهای برخی شبکه‌های ماهواره‌ای به میان آمد. بنده گفتم شبکهٔ کلمه دعوت به توحید و سلفیت را وسیله‌ای ساخته برای پوشش اختلافاتی که با حکومت ایران دارد. و گرنه شبکه‌ای است سکولار که بارها از آن فساد عقیدتی و فکری سر زده است.

نمونه‌هایی از فساد این شبکه را که نشانهٔ سکولار بودنش بود، نیز در همان‌زمان معرفی کردم. به‌ویژه آقای عقیل هاشمی، گردانندهٔ برنامهٔ تریبون آزاد و برخی برنامه‌های دیگر این شبکهٔ گمراه.

برخی از دوستان با من موافق بودند؛ اما عده‌ای دیگر، موافق نبودند. با خود گفتم: اگر این جمع که دسته‌ای از جوانان بیدار و هم‌زمان به شدت محافظه‌کار هستند که بر ریز و بزرگ مسائل عقیدتی و ثوابت شرعی غیرت دارند، به فساد این شبکه پی نبرده‌اند، از عامهٔ مردم چه گلایه کنیم؟

پس از آن همیشه به این فکر بودم که چقدر کارکنان این شبکه موفق بودند که فساد عقیدتی خود را در پسِ شعار توحید، سُنیّت و سلفیّت پنهان کنند.

تاکنون هم جمع زیادی از عامهٔ مردم فارسی زبان سنی، به شدت برنامه‌ها و دوره‌های این شبکه را دنبال می‌کنند و به آن خوش‌بینند.

مشکل اصلی مردم ما این است که هرکسی وارد میدان شد و شعار توحید و سلفیت را سر داد، به آن چشم می‌دوزند و ذوب کارها و برنامه‌هایش می‌شوند. غافل از این‌که می‌تواند پشت این شعار جهل، بی‌منهجی، فساد عقیدتی، فساد فکری، فساد منهجی و فساد عملی نهفته باشد که باید مؤمن هوشیارانه رفتار کند.

قصه کوتاه، چند روز پیش در ایران عده‌ای اعدام شدند و گفته شده که این‌ها به پیامبر صلی الله علیه و سلم دشنام داده بودند.

حرفی در مورد سیاست ایران و اصل واقعه نداریم. عجیب این است که شبکهٔ کلمه، که مدعی نشر توحید، سلفیت و سنیت می‌باشد، یکی را که گرایشی سکولارمشربانه دارد، در برنامهٔ تریبون آزاد دعوت کرده است و آقای عقیل هاشمی از این سکولار، حکم اسلام را دربارهٔ قتل دشنام‌دهندهٔ پیامبر صلی الله علیه و سلم می‌پرسد. سیاق پرسش هم، سیاقی انکاری است؛ اما ما آن را فتواگیری حساب می‌کنیم، تا خوش‌بینانه‌تر باشد.

این درویش بدبخت هم خیلی واضح و با چشم‌پارگی تمام، می‌گوید: حکم دشنام‌دهندهٔ پیامبر صلی الله علیه و سلم، در اسلام قتل نیست و این بدعتی است که  خامنه‌ای آن را به وجود آورده است. و سپس قتل دشنام‌دهندهٔ پیامبر صلی الله علیه و سلم را جنایت و دشمنی با اسلام معرفی می‌کند.

این در حالی است که قتل دشنام‌دهندهٔ پیامبر، از موارد اجماعی است و سلف بر آن اجماع دارند. همین‌طور آیات و احادیث پیامبر صلی الله علیه و سلم صراحت دارد در این مورد.

علاوه‌بر این‌که کتاب‌های فقهی از این مورد پُر است، برخی از علما در این بخش کتابی مستقل نوشته‌اند که از آن جمله شیخ الإسلام ابن تیمیه رحمه الله می‌باشند. من واقعا تعجب می‌کنم که این آقای عقیل و امثالش در این شبکه که مدعی سلفیت هستند، تاکنون کتاب «الصارم المسلول، علی شاتم الرسول»، اثر علمی و گران‌سنگ شیخ الإسلام را نخوانده‌اند؟

جنایت‌خواندن حکم شرعی، خودش جنایتی است نابخشودنی.

دارودسته ی رجوی بدیل محمد علی جناح برای بلوچهای ایران

دارودسته ی رجوی بدیل محمد علی جناح برای بلوچهای ایران

به قلم: عبدالرحمن براهویی (سراوان)

به دنبال شکست قیام مسلحانه و جهادی شیخ الهند مولانا محمود حسن دیوبندی رحمه الله بر علیه کفار سکولار خارجی به رهبری انگلیس و مزدوران آن در هندوستان، سکولاریستها جهت نابود کردن نهضت مسلمین دست به دو اقدام مخرب زدند:

  • با وارد کردن دارودسته ی منافقین و سکولار زده ها جریان جهادی مولانا محمود حسن  را تبدیل به جریانی مسالمت آمیز کردند که در بازیهای سیاسی رایج سکولاریستها نقشی داشته باشد. همان کاری که با نهضت اخوان المسلمین و وارد کردن خائنینی چون الضهیبی جهت تخریب و انحراف آن انجام دادند. 
  • از کانال همین مخربین طرح تجزیه ی مسلمین و کاستن قدرت مسلمین با مطرح کردن تشکیل کشوری به نام پاکستان شرقی و غربی را مطرح کردند که طی آن مسلمین در هند از اکثریت می افتادند و اقلیتی می شدند تحت حاکمیت هندوها و بقیه هم تحت حاکمیت سکولاریستهای خائن میان مسلمین در کشوری که هدفی غیر از تخریب عقیده و منهج و حرکت اسلامی مردم ندارد.

در برابر شاگردان اصلی شیخ الهند مولانا محمود حسن که مخالف تجزیه هندوستان بودند محمد علی جناح کسی بود که حکومت سکولار انگلیس از کانال آن برنامه های خود را پیاده کرد. و محمد علی جناح نیز با بهره گیری از علمای سرشناس منطقه چون مولانا اشرف علی تهانوی ، مولانا شبیر احمد عثمانی، مولانا ظفر احمد عثمانی و مفتی محمد شفیع عثمانی و دیگران توانست حمایت و بسیج مسلمین هندوستان را به دست بیاورد.

این علماء خیال می کردند که از کانال این کفار سکولار جهانی و این سکولاریستهای دست نشانده ی آنها می توانند به حکومتی اسلامی و دارالاسلامی دست پیاده کنند که مجری قوانین شریعت الله باشد.

در این میان هر چند بزرگانی چون مولانا حسین احمد مدنی معتقد بودند که محمد علی جناح مهره ای بیش نیست که دارای عقیده سکولار است و هرگز حکومت را اسلامی نخواهد کرد، بنابراین حمایت از او فایده ای دینی در بر ندارد؛ اما قدرت رسانه ای و تبلیغی مخالفین ایشان قوی تر و فریبنده تر بود.

در این میان بلوچهای بلوچستان پاکستان نیز که با مرکزیت کلات دارای حاکمیت محلی و اسلامی خاص خود بودند به دلایلی کاملاً مشخص فریب طرح کفار سکولار انگلیس از کانال محمد علی جناح و وعده های او را خوردند و با تبلیغات وسیع علمای فعال در حزب مسلم لیک سرزمین و حاکمیت خود را تحویل این مهره ی داخلی کفار سکولار جهانی دادند.

به این شکل انگلیس سکولار توانست به سادگی میلونها مسلمان و آنهمه عالم را از کانال یک خائن داخلی بازی دهد و مسلمین را به چنان توهمی برساند که خیال کنند از کانال کفار خارجی و خائنین محلی هم می توان به حکومت اسلامی رسید.

قیام از کانال و مسیر کفر ثمره ای غیر از این ندارد اما دستهایی مرموز در قالب حزبهای مجازی سکولار و ملی گرا و حتی فرقه ای و مذهبی سعی دارند همان نسخه و تجربه ی هند را برای بلوچستان ایران پیاده کنند.

اینبار طراح اصلی همان انگلیس و آمریکا هستند و محمد علی جناح «نامرئی» و پشت پرده شده دارودسته ی رجوی، و کسانی هم که قصد دارند نقش محمد علی جناح «مرئی» را بازی کنند کسانی هستند چون حبیب سربازی و بهمن و …

ملت مسلمان و بیدار ما با دور ریختن تمام توطئه ها و با چنگ زدن به قوانین شریعت الله به تمام این دشمنان خارجی و مزدوران ریز و درشت داخلی فهمانده است و می فهماند که آدرس را اشتباهی آمده اند.

واکنش تفاله های اهل سنت و مجاهدین در برابر اشغالگران آمریکائی و احزاب سکولار و مزدور محلی  (۱)

واکنش تفاله های اهل سنت و مجاهدین در برابر اشغالگران آمریکائی و احزاب سکولار و مزدور محلی  (1)

به قلم: ابومحمود کندزی

به نام الله، آن کس که حکم و فرمان همه در دست اوست و بازگشت به سوی او خواهد بود و ستایش و سپاس برای الله، کسی که تفرقه و اختلاف را در این امت مقدر کرد و سلام و درود بر کسی که یک فرقه از این فرق را برای نجات  استثناء نمود که آنهم جماعت است، جماعتی که تنها توسط دارالاسلام و رهبریت واحد آن شکل می گیرد؛ اولین دارالاسلامی که شکل گرفته باید به عنوان مرجع به آن ملحق شد و از تفرق و فرقه بازی دوری کرد. اما بعد:

سنت الهی چنین بوده که همیشه میان حق و باطل از ابتدای خلقت تا قیامت، مبارزه باشد و در طول تاریخ شكلهايي از این مبارزه رخ داده است و هم اکنون فصل جدیدی از این مبارزه به دست  کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مرتد محلی در سرزمینهای اسلامی آغاز شده است که  آتش کفر را شعله ور کرده و تجاوز و فساد بسیار کردند، نوامیس را هتک حرمت  و مقدسات را لگد مال کردند و….

و  در این میان موضع عمّامه به سرهای ساده لوح اهل سنت چه بود؟ با مجاهدین دارالاسلام و سایر مجاهد در گروههای متفرقی که با این اشغالگران و مزدوران محلی انها جهاد می کنند چه بوده است؟ یکی مردم را از پیوستن به آنها هشدار می داد، یکی تخریبشان می کرد، یکی مردم را از آنان میترساند، یکی دیگر با آنان می جنگید، و آن دیگری از یاریشان شانه خالی میکرد؛ و در عين حال ندای گفتمان و تقریب و صلح با آمریکا و ناتو و مزدوران آنها را سر می دادند كه مشغول قتل عام مسلمین بودند و همه اینها به اسم حکمت و میانه روی انجام مي گرفت.

همه اینها درحالي اتفاق مي افتد كه اهل سنت متأسفانه درخواب اند و علت، دعوتگران حکمت دروغین و علمای دین فروشی است که امت را تخدیر کرده و فریب داده اند و پلی بوده اند که دشمان امت از روی آن براي تار و مار امت عبور مي كنند و هر گاه امت اراده می کند که بیدار شده و به خاطر دین لگدمال شده و ناموس تاراج رفته اش انتقام بگیرد، اینان به او می گویند بخواب وبیدار نشو، آیا می خواهید جنگ فرقه ای به راه اندازید؟! این مکر همیشه وجود دارد و جنگ نیز ادامه دارد.

این خیانت کاران همچنان به تزریق افیون مرگ تدریجی در رگ امت ادامه می دهند و عجیب است که اینان عذابی برای مسلمین و رحمتی برای کافران شده اند، گوینده اینان به شیخ مجاهد اسامه بن لادن طعنه زده و از او عیب جویی کرده و او را متهم میکند که دست پرورده آمریکا است و درعین حال پیشوای کفر ” آل شیخ” در دستگاه آل سعود  را ستایش کرده و او را به عنوان عالمی از علمای مسلمین توصیف می کند! از اینان به الله پناه می بریم و به او شکایت می کنیم.

ما علمای اسلام را در طول تاریخ چنین دیده بودیم که در صف مقدم جنگ بوده و حمله ها را رهبری کرده و وبا تیغ شمشیر به استقبال مرگ می رفته اند تا از ملت و دین و اسلام و اهل اسلام و مرزهای سرزمین اسلام دفاع کنند. اما اینان، جهادشان تلاش و كوشش به سوی درگاه كافر اشغالگر است، درحالی كه مدارك پوشالی علم دروغینی را كه به آن منتسبند، در دستی گرفته اند و گرفتاری عزت ازدست رفته را در دست دیگر دارند، از دشمنشان مقام و منصب و اعتراف به حق آنها درنمایندگی اهل سنت را التماس میكنند، گویی اینان هرگز قرآن نخوانده اند و به گواهی تاریخ گوش فرا نداده اند كه حق بخشیده نمی شود بلكه با زور  پس گرفته می شود و وطن جز با شمشیر آزاد نمی شود.

و چیزی كه درد و اندوهم را می افزاید سكوت این خائنانی است كه بر همه چیزحریص هستند الا بر دفاع كردن قدرتمندانه از دین در مقابل جنایتهای کفار سکولار جهانی و احزاب سکولار و مزدور محلی آنها، چرا این جریانات از امتم پنهان كرده می شود، چرا حقائق واژگون شده و برای امتم آشكار نمی شود؟ چرا وقتی درباره  احزاب سکولار ومرتد پرسیده می شوند، زبانشان را درمدح و ستایش آنان می گشایند و هنگامی كه درباره مجاهدین پرسیده می شوند از آنان بیزاری جسته و با تمام توانشان از آنان عیب جویی می كنند؟ و ای كاش آنها كه همراه خانه نشینان از جهاد تخلف كرده اند، زبانشان را از ضربه زدن به مجاهدین نگاه می داشتند.